نامه مردم شماره 880 ، 2 آبان ماه 1390




تنش های خطرناک، تحریم های مداخله جویانه، و حق حاکمیتِ ملی ایران


بالا گرفتن تنش میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا باردیگر روابط دو کشور را در صدر خبرهای جهان قرارداد. طی روزهای گذشته مقام های ارشد ایالات متحده از کشف توطئه ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا از سوی واحدهای سپاه قدس وابسته به سپاه پاسداران خبر دادند. وزیر دادگستری آمریکا در جمع خبرنگاران رسانه های بین المللی مدعی گردید که، سرویس های امنیتی آمریکا طرح نیروهای واحد برون مرزی سپاه پاسداران- واحد ویژه قدس – به منظور ترور عادل الجبیر، سفیر عربستان درواشنگتن، را خنثی کرده اند. پس از اعلام رسمی این خبر، ابتدا هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در یک کنفرانس خبری یادآوری کرد که، برای منزوی کردن بیشتر جمهوری اسلامی با متحدان جهانی آمریکا مشورت و هماهنگی صورت می گیرد. سپس جوبایدن، معاون اول رییس جمهوری آمریکا، نیز ضمن تهدید ایران با صراحت خاطر نشان ساخت: ”طرح ترور نقض یکی از بنیادی ترین اصول دیپلماتیک و اقدامی شرم آور است... هیچ گزینه ای از روی میز کنار گذاشته نشده است.“ به دنبال موضع گیری مقام های بلند پایه کاخ سفید نوبت به اوباما رسید تا به عنوان عالی ترین مقام آمریکا در خصوص ماجرای فوق واکنش نشان دهد؛ وی در جریان کنفرانس خبری یی همراه با همتای کره جنوبی خود، اعلام داشت که، ایران باید پاسخگو باشد. اوباما تاکید کرد: ”ما باور داریم حتی اگر مقامات بلند پایه (ایران) از جزییات عملیات آگاه نبوده اند، ایران می بایست در قبال این که کسانی در این حکومت درگیر چنین طرحی بوده اند، پاسخگو باشد ... مساله مهم برای ایران این است که به جامعه بین المللی پاسخ دهد چرا کسانی در حکومتشان، درگیر چنین فعالیت هایی هستند.“ وی همچنین تصریح کرد که، آمریکا تمامی تلاش خود را برای انزوای بیشتر ایران و تشدید تحریم ها به کار خوادهد برد! به دنبال سخنان اوباما، معاون وزیر خزانه داری آمریکا در گفت و گویی اعلام داشت که، بررسی تحریم های بیشتر ایران از جمله تحریم ”بانک مرکزی“ جمهوری اسلامی آغاز شده است؛ و آمریکا سرانجام شکایت رسمی خود از ایران را به سازمان ملل ارائه کرد.
بالا گرفتن تنش میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا و با توجه به اوضاع حساس کنونی منطقه و مسائل حاد جهانی، از جمله بحران اقتصادی و پیامدها و نتایج آن، نمی تواند نگرانی بحق نیروهای میهن دوست کشور و نیز نیروهای مترقی و هوادار صلح جهان را به همراه نداشته باشد. به ویژه آنکه امپریالیسم برای منطقه پراهمیت خاورمیانه طرح ها و برنامه های مداخله جویانه مختلفی تدارک دیده است، و سیاست های ماجراجویانه و تنش آفرین رژیم ولایت فقیه می تواند بهانه و دستاویز لازم را برای اجرای چنین توطئه هایی فراهم آورد.
موضع گیری های غیر مسئولانه مقام های ارشد سپاه پاسداران و شماری از وابستگانِ ولی فقیه رژیم طی هفته های اخیر، به ویژه اعلام شعارهای بی پشتوانه و ضد منافع ملی کشور نظیر اعزام رزم ناوهای نیروی دریایی به مجاورت آب های آمریکا، و سخنان مشاور نظامی خامنه ای یعنی پاسدار رحیم صفوی مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی قادر به دخالت در مسائل داخلی عربستان سعودی است، بی تردید در افزایش تنش های خطرناک کنونی نقش دارند و دستاویز لازم را به آمریکا ومتحدان آن می دهند. نمونه چنین موضع گیری ها را می توان در مطلب منتشر شده در پایگاه ”رجانیوز“، ۲۰ مهرماه، دید. دراین مطلب اعلام می شود: ”آنچه به عنوان زمینه های این گستاخی (ماجرای ترور سفیرعربستان در آمریکا) است، انفعال دستگاه دیپلماسی کشور و ساده اندیشی در آزادی دو جاسوس آمریکایی است ... نتیجه طبیعی حمله نکردن به دشمن درشرایطی که همه زمینه های آن نیز فراهم است، گل خوردن است. ...“ چنین دیدگاهی منحصر به یک پایگاه خبررسانی واپس گرا نبوده و نیست. با تقویت نقش ارگان ها و نهادهای نظامی و امنیتی در حیات کشور، به ویژه جایگاه این نهادها در امور و تصمیم گیری های حساس و راهبردی کشور در دو عرصه داخلی و خارجی، دیدگاه هایی نظیر آنچه ”رجانیوز“ تبلیغ می کند در عالی ترین سطح حاکمیت در موقعیت برتر عمل می کند. سپاه پاسداران که اکنون با تحکیم موقعیت مالی و امتیازهای منحصر به فرد اقتصادی و حمایت همه جانبه ولی فقیه به قدرت بلامنازع سیاسی و اقتصادی میهن ما بدل گردیده است، مُبلغ، مروج، و مجری این گونه سیاست ها خصوصا درعرصه سیاست خارجی است، سیاست هایی که به شدت با حقوق، منافع، و امنیت ملی ایران در تعارض و رویارویی قرار داشته اند و دارند.
کافی است به برخی از موضع گیری های فرماندهان سپاه، بسیج، و دیگر محفل ها و مرکزهای با نفوذ و همسو با سپاه و بیت رهبری نظر افکند تا به ژرفای خطری که از این زاویه منافع ملی و حق حاکمیت ملی ایران را تهدید می کند پی برد. از جمله این موضع گیری ها می توان به سخنان پاسدار نقدی اشاره کرد که همزمان با تحولات خاور میانه اعلام کرد که، قرار نیست فقط غربی ها درامور داخلی ما دخالت کنند، ما هم در مسائل داخلی کشورهای غربی دخالت می کنیم[نقل به مضمون]. و یا راه پیمایی و تظاهرات اوباش بسیجی و جمع آوری امضا برای انجام ”عملیات استشهادی“ دردفاع از ”مسلمانان بحرین و عربستان“، که با خشم و واکنش عربستان و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس روبه رو شد. در روزهای اخیر نیز جانشین فرمانده سپاه پاسداران، در مراسم یادواره شهدای آباد و پشتیبانی سپاه قم، ۲۲ مهرماه، اعلام کرد: ”امروز سلسله سیاست های جهانی و منطقه ای اسراییل و آمریکا به برکت بیداری اسلامی به شکست انجامیده و درحال از بین رفتن است و آنها در هیچ زمانی مانند امروز ناتوان از اداره بحران ها نبودند.“
در پیش گرفتن این گونه موضع ها و سیاست ها نه تنها به سود منافع ملی ایران نمی تواند باشد، بلکه در تحلیل نهایی به راهبرد امپریالیسم در منطقه یاری می رساند.
تجربه تاریخی در منطقه ثابت می کند که، سیاست های ارتجاع همواره در خدمت هدف های امپریالیسم بوده اند. به علاوه، در منطقه حساس و پراهمیت خاور میانه و حوزه خلیج فارس، به گواهیِ تاریخ، واپس گرایی و تاریک اندیشی با منافع و سیاست های امپریالیسم جهانی همسو و در پاره یی از مهم ترین عرصه ها هماهنگ و ممزوج بوده وهست. بنابراین، هیچ نیروی ترقی خواه واقعی چنین سیاست هایی را ”مثبت“ و ”ضد امپریالیستی“ ارزیابی نکرده و نمی کند. آنچه در ماجرای اخیر و بالا گرفتن تنش میان جمهوری اسلامی و آمریکا برای میهن ما نگران کننده است، از دست رفتن موقعیت ها و منافع ملی کشور و در معرض خطر قرار گرفتن میهن ما از سوی امپریالیسم آمریکا و متحدانش و تشدید تحریم های مداخله جویانه خارجی است که فقط و فقط به سود لایه های انگلی سرمایه داری ایران و کانون های ثروت و قدرت رژیم ولایت فقیه است. تحریم ها تاکنون ضمن وارد آوردن صدمه های جدی به اقتصاد ملی و توان تولیدی کشور، فقر و تیره روزی گسترده توده های وسیع مردم که کارگران، زحمتکشان شهر و روستا، قشرهای میانه حال، صنعت گران، و تولید کنندگان کوچک و متوسط داخلی را دربر می گیرد، موجب شده است.
یکی از برندگان اصلیِ معرکه تحریم های امپریالیستی سپاه پاسداران است. در عین حال فراموش نکنیم که هر گونه تحریم مداخله جویانه فقط به وضع حاضر ایران محدود نخواهد ماند، و بارسنگین آن برای نسل های آینده میهن مان نیز پیامدهای جدی دربر خواهد داشت. تشدید تحریم ها می تواند در عین حال زمینه ساز قطعنامه های جدیدی بر ضد ایران، از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل باشد. درعین حال نباید نسبت به خطر آتش افروزی های جدید کم بها داد.
به علاوه، ارتجاع با تنش آفرینی در آستانه انتخابات مجلس تلاش می ورزد اذهان عمومی را از اوضاع داخلی منحرف ساخته و زیر نام تهدید خارجی، جنبش مردمی را مورد حمله قرار دهد. نامه فعالان سیاسی به محمد خاتمی و موضع گیری طیف های گوناگون جنبش دانشجویی در خصوص عدم امکان برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک در اوضاع موجود، نشانگر این واقعیت است که ارتجاع در آستانه انتخابات برای تامین و تحکیم منافع خود با چالش های جدی یی روبه روست، و از این روی، با تنش آفرینی می کوشد تهدید خارجی را عمده کند. حزب توده ایران، همراه با دیگر حزب ها و نیروهای مترقی و میهن دوست کشور، ضمن مخالفت قاطع با تحریم های امپریالیستی و مداخله خارجی به هر شکل، سیاست ارتجاع حاکم، دولت ضد ملی احمدی نژاد، بیت رهبری، و سپاه پاسداران را از عامل های افزایش تنش ها و تشدید تحریم های ویرانگر ارزیابی می کند.
در عین حال حزب ما تاکید می کند که، مبارزه با استبداد و دیکتاتوری جدای از مبارزه برای تامین منافع ملی، حقوق راستین مردم ایران، و تامین حاکمیت ملی و استقلال کشور نیست.

به نقل از نامه مردم، شماره 880، 12 آبان ماه 1390







جنبش دانشجویی، و دور نمای پیکار با استبداد و ارتجاع


مبارزه و مقاومت جنبش دانشجویی در برابر ارتجاع حاکم و سیاست های قرون وسطایی آن دامنه گسترده تری به خود می گیرد. طی چند هفته اخیر، خبرها و گزارش های مختلفی از مراکز آموزش عالی و نیز شکل های متنوع مبارزه دانشجویان انتشار یافته است که گویای تداوم پیکار جنبش دانشجویی و استفاده خلاق این جنبش از روزنه ها و امکان های موجود است.
اقدام های هدفمند ارتجاع در دانشگاه های کشور مانند: طرح تفکیک جنسیتی، تغییر و اصلاح کتاب های درسی، و ادغام برخی دانشگاه ها و مراکز علمی در موسسه ها و بنیادهای مذهبی، تاکنون نتوانسته اند صدای حق طلبانه جوانان و دانشجویان را خاموش سازد و جنبش تاثیرگذار دانشجویی را سرکوب و مهار کند. در اوضاع فوق العاده حساس حاکم بر میهن ما و روندهای جاری در منطقه، بحث پیرامون مبارزه جنبش دانشجویی، روش ها، و برنامه های آن اهمیت به مراتب بیش از گذشته کسب می کند. علت این امر نیز روشن است: جنبش دانشجویی به دلایل متعدد از موثرترین و فعال ترین جنبش های موجود درعرصه مبارزه با استبداد ولایی به شمار می آید، و نقش آن در بالا بردن سطح پیکار جویی جنبش همگانی انکار ناپذیر است. از این روی، تمامی اقدام ها، سیاست ها، و سمت گیری جنبش دانشجویی در لحظه کنونی تاثیری مستقیم بر فضای سیاسی کشور دارد و بازتاب جدی یی در بین توده های ناراضی از استبداد حاکم داشته و دارد. بنابراین، کاملا منطقی و بجاست که مبارزه کنونی و مقاومت دانشجویان دانشگاه ها در سراسر کشور با حساسیت و دقت پیگیری شود و مورد توجه جدی قرار گیرد. یکی از موردهای بسیار مهم مقاومت دانشجویان در ماه های اخیر، رویارویی آنان با سیاست ارتجاعی تفکیک جنسیتی در دانشگاه هاست. اغلب دانشگاه های میهن ما شاهد حرکت های اعتراضی دانشجویان برضد این سیاست فاجعه بار و ضد انسانی بوده است. دانشجو نیوز، درگزارشی از مبارزه دانشجویان دانشگاه های ایران، از جمله نوشت: ”در ادامه تجمعات اعتراضی دانشجویان دانشگاه های ایران از جمله دانشگاه امیرکبیر، دانشگاه کردستان، دانشگاه شهرکرد، دانشگاه یزد و برخی دانشگاه های دیگر ... سه شنبه ۱۲ مهر دانشگاه زنجان نیز میزبان اعتراض بیش از ۵۰۰ تن از دانشجویان این دانشگاه در محوطه فنی جلو دانشکده مکانیک تجمع کرده و شعارهایی در اعتراض به ایجاد محدودیت های جدید توسط مسئولین سر داده اند ... یکی از موارد اعتراضی دانشجویان در ارتباط با اجرای طرح جدا سازی کامل بوفه بوده که قبلا دیواری شیشه ای قسمت خواهران و برادران را جدا می کرد ... دانشجویان همچنین به جداسازی جنسیتی اتوبوس های سرویس دانشجویان ... و جداسازی کتابخانه ی فنی و مهندسی که سال قبل جدا شده بود، نیز اعتراض نموده و خواستار متوقف شدن این طرح ها در دانشگاه شدند.“ علاوه بر این، و همزمان با زنجان، دردانشگاه مازندران مسئولان حراست با ایجاد فضای رعب و وحشت تلاش کردند از تجمع دانشجویان این دانشگاه در اعتراض به طرح تفکیک جنیسیتی مانع شوند. دانشجو نیوز، ۱۴ مهر ماه، از قول یکی از دانشجویان دانشگاه مازندران گزارش داد: ”پس از اعلام آمادگی رییس انتصابی دانشگاه مازندران برای اجرای طرح تفکیک جنسیتی و اجرای چند درصد از این طرح در رشته ها و دانشکده های مختلف، فضای دانشگاه از آغاز ترم جدید به شدت امنیتی شده، بطوریکه همواره اتومبیل های نیروی انتظامی در اطراف دانشگاه مشغول گشت زنی هستند و محوطه ی دانشگاه نیز مملو از حراست و نیروهای لباس شخصی و بسیج است ... اجرای طرح تفکیک جنسیتی باعث عصبانیت بسیاری از اساتید و دانشجویان شده، بطوریکه اکثر اساتید گروه معارف که تدریس دروس عمومی را در اختیار دارند هم با این طرح مخالفند.“ تاکنون گزارش اعتراض های دانشجویی دانشگاه های تهران، یزد، سنندج، کرمان، اهواز، شهرکرد، زنجان و کرمانشاه منتشر شده است. خبرگزاری هرانا، اواخر شهریور ماه، درگزارشی از دانشگاه رازی کرمانشاه می نویسد: ”در پی اعتراض سال گذشته دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه به حضور وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی ... دادگاه انقلاب اسلامی استان کرمانشاه اقدام به صدور احکام سنگین حبس تعلیقی برای دانشجویان این دانشگاه نموده است.“ صدور این حکم ها درمقطع زمانی کنونی با هدف ارعاب دانشجویان صورت گرفته است. دانشگاه رازی کرمانشاه از جمله مرکزهای مقاومت یکپارچه دانشجویان در برابر سیاست های ارتجاعی و طرح تفکیک جنسیتی بوده است.
بنابراین، بی جهت نبود که سازمان دانش آموختگان ایران - اَدوارتحکیم وحدت - در بیانیه یی در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید، دور نوین فشارها بر اعضای این سازمان را افشا کرد. این تشکل در بیانیه ۲۸ شهریور ماه ۱۳۹۰ خود خاطر نشان ساخت: ”این سازمان همچنین اعتراض خود را نسبت به دور جدید فشارها بر اعضای (ادوار تحکیم وحدت) در استان های مختلف کشور اعلام می دارد و دفاع از حقوق پایمال شده آقایان سیروس بندگزی و محمود جم هیری از اعضای شورای مرکزی شعبه بوشهر و همچنین بهرام اسماعیل بیگی مسئول شعبه اصفهان سازمان دانش آموختگان ایران را حق خود می داند و بیان میدارد که اتخاذ چنین رویه ای برای منزوی نمودن فعالان سیاسی (دانشجویی) نه تنها نتیجه دلخواه حکومت را در پی نخواهد داشت، بلکه روز به روز چهره واقعی حاکمان را برای ملت آشکارتر خواهد نمود....“
در دانشگاه امیرکبیر- پلی تکنیک تهران - نیز صدها دانشجو در اعتراض به مرگ ناگوار آمنه زنگنه، دانشجوی این دانشگاه، که بر اثر کمبود امکان های رفاهی و بی توجهی مسئولان دانشگاه به زندگی دانشجویان در خوابگاه های دانشجویی، اتفاق افتاد، گردهم آمدند و ضمن مخالفت با طرح تفکیک جنسیتی، تغییر دروس دانشگاهی و رسیدگی فوری به مشکل های صنفی، خواستار استعفای رییس دانشگاه شدند. پایگاه اطلاع رسانی “کلمه“، ۱۶ مهرماه، گزارش داد: ”در پی فراخوان فعالان دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، برای تعطیلی کلاس های درس ... صبح شنبه ۱۶ مهرماه شمار زیادی از کلاس های درس در این دانشگاه تشکیل نشده است... تجمع با حضور گسترده دانشجویان آغاز شده است.“ گردهمایی دانشگاه امیرکبیر و واکنش دانشجویان به فراخوان فعالان دانشجویی، تجربه ارزش مندی از توجه به شعارهای واقع بینانه و صحیح و نیز بموقع به منظور جلب و جذب اکثریت دانشجویان را به دست می دهد. چنین تجربه هایی برای تقویت و تحکیم موقعیت جنبش دانشجویی در فعل و انفعالات سیاسی پیش رو حائز اهمیت فراوانی است.
در اوضاع کنونی، یکی از هدف های اصلی ارتجاع در رودررویی با جنبش دانشجویی، به تحلیل بردن توان و فرسودن نیرو و انرژی این جنبش تاثیرگذار اجتماعی است. رژیم ولایت فقیه تلاش دارد تا با به تحلیل بردن توان جنبش دانشجویی مانع از تقویت صف های این جنبش شود و بازسازی ظرفیت های آن را به تأخیر اندازد. از این جهت، لازم است تا با شعارها و اقدام های کاملا سنجیده و منطبق با واقعیت های موجود مراکز آموزش عالی صف های جنبش دانشجویی را با جذب و جلب دانشجویان نو ورود به دانشگاه ها تقویت و کارایی آن را ارتقاء بخشند. جنبش دانشجویی در تحولات کنونی میهن ما از نقش بسیار مهم و اساسی برخوردار بوده و هست.
واردات کالاهای لوکس زیر پوششِ مقابله با تحریم!
نقش سپاه، ولی فقیه، و بنیادهای انگلی، در واردات کالاهای لوکس خارجی

رییس کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی، اواسط مرداد ماه، طی سخنانی در صحن علنی مجلس، با اشاره به واردات وسیع کالاهای خارجی به بازار داخلی، خاطر نشان ساخت: ”براساس آمار گمرک در سه ماه اول سال واردات دو برابر صادرات شده و تراز بازرگانی منفی بوده است.“
پایگاه اطلاع رسانی آفتاب در این زمینه نوشت: ”رییس کمیسیون صنایع و معادن مجلس در بخش دیگری از سخنان خود به واردات بی رویه کالا به کشور اشاره کرد و گفت واردات بی رویه کالاهای خارجی به خصوص ترکیه ای و چینی موجب اخلال در روند تولید شده و در سال های گذشته شاهد عدم توازن واردات و صادرات بوده ایم.“
در همین حال روزنامه دنیای اقتصاد، یکشنبه ۶ شهریورماه، گزارش داد: ”کالاهای غیر ضرور [بخوان لوکس] کانتینر- کانتینر وارد کشور می شود. معاون ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز گفت، در بازرسی از محموله های وارداتی مشخص شد کالاهای وارداتی که کانتینر- کانتینر وارد کشور می شود، نه استراتژیک است و نه محرمانه، بلکه خیلی از این کانتینرها حاوی کالاهای غیر ضروری است. برخی ارگان ها و دستگاه ها تحت عنوان مبارزه با تحریم دشمن، اقدام به صدور نامه و درخواست مجوز برای ورود کالاها به صورت کلان می کنند که متاسفانه در بازرسی از این محموله ها مشخص شد، بسیاری از این کانتینرها حاوی کالاهای غیر ضروری بوده است.“
در سال های اخیر خبر ورود کالاهای لوکس از قبیل لوازم آرایشی، خودروهای شخصی، لوسترهای گران قیمت، کریستال های تزیئنی و از این قبیل، از کشورهای اروپایی و آمریکا در لابه لای گزارش های مطبوعات درج شده است. اکنون با سخنان معاون ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا روشن می شود که، بخش اعظم این کالاهای لوکس با مجوز رسمی ارگان های معین، و زیر پوششِ مبارزه با تحریم، وارد بازار داخلی می گردد. پرواضح است که مجوز واردات کالاهای استراتژیک فقط و فقط منحصر به تعداد اندکی از ارگان ها از جمله و پیشاپیش همه، سپاه پاسداران است. به عبارت دقیق تر، سپاه پاسداران با بهره گیری از نفوذ خود در حاکمیت به نام مقابله با ”تحریم دشمن“ از همان ”دشمن“ کالاهای لوکس و غیر ضرور وارد کشور می کند و بدین وسیله ثروت اندوزی می کند. مصرف کالاهای لوکس در جامعه ایران فقط محدود به ثروتمندان و کلان سرمایه داران در خدمت رژیم ولایت فقیه است، که فرماندهان ارشد سپاه از جمله این نوکیسه گان سودجویند. در عین حال نباید فراموش کنیم که واردات سیل آسا و بنیان کن از خارج، برخلاف تبلیغات پرسروصدا از جمله موضع گیری اخیر خامنه ای مبنی بر ممنوعیت واردات کالاهای خارجی که مشابه ایرانی آن ها موجود است، با تعدادی از بنیادهای انگلی زیر ریاست و هدایت شخص ولی فقیه ارتباط تنگاتنگ دارد. سخنان خامنه ای و دیگر مسئولان ریز و درشت رژیم ولایت فقیه پیرامون واردات و جایگاه بازرگانی خارجی افشاگر ماهیت سالوسانه کسانی است که زیر نقاب عوام فریبی همزمان با رواج جهل و خرافه، مصرف گرایی کاذب را نیز در جامعه به زیان تولید ملی رواج می دهند. واردات خارجی مستقیما با منافع ولی فقیه و اعوان و انصارش پیوند دارد و سبب ثروت اندوزی این واپس گرایان شده و می شود.

به نقل از نامه مردم، شماره 880، 12 آبان ماه 1390






فشرده یی پیرامون پیش نویسِ اصلاحِ ”قانون کار“: یورش به دستاوردهای تاریخیِ زحمتکشان، و بی بهره کردن آنان از حقوقِ سندیکایی!


آنچه با عنوان پیش نویسِ اصلاحیه ”قانون کار“ از سوی دولت ضد ملی احمدی نژاد ارایه گردیده، ضمن آنکه دارای محتوایی به شدت ضد کارگری است، همچنین نشانگر آن است که ارتجاع در چارچوب راهبرد اقتصادی - اجتماعی ضد مردمی خود، به ویژه برنامه آزاد سازی اقتصادی، زمینه از میان برداشتن کامل حقوق و دستاوردهای تاریخی طبقه کارگر ایران را نیز تدارک دیده است. فقط با مبارزه یی متحد، متشکل، و مدبرانه می توان به این یورش واپس گرایان پاسخ داد!

انتشار صورت مشروحِ پیش نویس اصلاح “قانون کار“ از سوی وزارت نوبنیاد تعاون، کار و رفاه اجتماعی، بازتاب گسترده ای در جامعه یافت. به همان میزان که مدافعان آزاد سازی اقتصادی و اجرای برنامه خصوصی سازی به تایید و حمایت از این “پیش نویس“ پرداخته اند، طبقه کارگر، زحمتکشان، و نیروهای ترقی خواه کشور آن را ضد کارگری خوانده و رد کرده اند.
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در راستای برنامه آزاد سازی اقتصادی در مجموع ،۷۴ ماده از قانون کار کنونی را تغییر داده، و مهم ترین موضوع های مرتبط با منافع آنی و آتی طبقه کارگر به ویژه حقوق سندیکایی را مورد تعرض همه جانبه قرارداده است. این واقعیت زمانی آشکارا، آن گونه که به چشم آید، خود را برملا می کند که بدانیم روح حاکم بر “پیش نویس“ تهیه شده در دولت ضد ملی احمدی نژاد نه تنها شدیدا ضد کارگری است، بلکه دستاوردهای تاریخی لااقل یک صد سال اخیر زحمتکشان فکری و یدی ایران را نیز هدف قرارداده و در پی حذف کامل این دستاوردهای پر ارزش تاریخی است. مسایلی چون دادن اختیارِ فسخِ قرارداد به کمیته های انظباطی، حذف هر گونه قرارداد دائم میان کارگران و کارفرمایان، طرح مبحث مزدِ دو گانه، حذف عیدی کارگران، تعیین حداقل دستمزدها از جانب وزیر کار و بدون مشارکت سندیکاهای کارگری، و نابودی امنیت شغلی زحمتکشان که در متن “پیش نویس“ گنجانده شده اند معنا و مفهومی جز یورش همه جانبه به حقوق صنفی و سیاسی کارگران و زحمتکشان ایران ندارد. پیش نویس کنونی حتی از اصلاحیه قانون سال ۱۳۸۶هم به مراتب ارتجاعی تر و کارگر ستیزانه تر است. علت این امر را باید در اجرای برنامه آزاد سازی اقتصادی در مقام راهبردِ اصلی اقتصادی - اجتماعی رژیم ولایت فقیه جستجو کرد. نظری به تجربه تاریخی میهن ما نشان می دهد که تهیه، تصویب، و اجرای “قانون کار“ در کشور ما همواره پیوند و ارتباط مستقیم با تحولات صحنه سیاسی و چگونگی تناسب قوا در میدان مبارزه طبقاتی داشته است.
نخستین ”قانون کار“ برای زحمتکشان ایران در دهه بیست خورشیدی، در پرتو حضور قدرتمند حزب سیاسی طبقه کارگر ـ حزب توده ایران ـ و وجود یک جنبش سندیکایی متشکل متکی بر سنن انقلابی و طبقاتی، به شکل تصویب نامه در اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۵ جامه قانونی به تن کرد و رسمیت یافت. با یورش ارتجاع و امپریالیسم به جنبش ملی شدن صنعت نفت و سپس کودتای ننگین ۲۸ مرداد، و در سایه سرکوب و استیلای دیکتاتوری محمد رضا پهلوی، این عامل استعمار، “قانون کار”ی به تصویب رسید که مُهر و نشان کودتای ۲۸ مرداد بر پیشانی داشت. گنجاندن ماده ۳۳ در این قانون، ماده یی که به سرمایه داران حق می داد کارگران را هر زمان و به هر شکل اخراج کنند، یادگار آن دوره بود. پس از انقلاب بهمن، کارگران و زحمتکشان ایران توانستند با مبارزه خود، با وجود کارشکنی ها و خیانت های سران جمهوری اسلامی، ماده ۳۳ ”شاهنشاهی“ را از قانون کار حذف کنند. نخستین پیش نویس قانون کار دربهمن ماه ۱۳۶۲ از سوی وزارت کار به نظر خواهی گذاشته شد. این پیش نویس که به ”قانون کار توکلی“ شهرت یافته بود از سوی کارگران به طور قاطع و جدی رد شد. مبارزه با ”قانون کار توکلی“ یکی از فرازهای افتخار آمیز جنبش کارگری میهن ما به شمار می آید. نقش حزب توده ایران و تشکل های سندیکایی در آن مبارزه هرگز از ضمیر طبقه کارگر ایران زدوده نخواهد شد. سرانجام قانون کار فعلی پس از گذشت ۶ سال از انقلاب، در دهه شصت و همزمان با تشدید جو سرکوب و اختناق به تصویب رسید. تهیه و تصویب قانون کار در کشور ما بدون ارتباط با تحولات سیاسی نبوده و نمی تواند باشد. همچنان که پیش نویس اصلاحیه قانون کار دولت احمدی نژاد نیز مُهر و نشان های ”قانون هدفمند سازی یارانه ها“ و ”آزاد سازی اقتصادی” را برپیشانی دارد و بی جهت در این لحظه مشخص تاریخی ارایه نشده است. به عبارت دیگر، پیش نویس اصلاحیه قانون کار ارایه شده از سویِ دولت ضد ملی کودتا خصلت برنامه های اقتصادی - اجتماعی به شدت ضد مردمی رژیم ولایت فقیه در این مرحله را بازتاب می دهد. این واقعیت می باید از سوی جنبش سندیکایی زحمتکشان میهن ما به دقت مورد توجه قرار گرفته و در مبارزه با اصلاح قانون کار به سود کلان سرمایه داران با ظرافت و قاطعیت مورد استفاده قرار گیرد.
مهم ترین نکته ها در اصلاحیه قانون کار:
ویژگی اصلی پیش نویس اصلاحیه قانون کار، بی بهره کردن زحمتکشان از حقوق سندیکایی شان و پایمال شدن حقوق بنیادین کار است. آنچه در پیش نویس به صورت کاملا برجسته به چشم می خورد، تقویت نقش و جایگاه دولت جمهوری اسلامی در کنار انجمن های کارفرمایی و به زیان تشکل ها و سازمان های سندیکایی زحمتکشان است. شناختن حق تشکل کارگران در سندیکاها و ضرورت شبکه سرتاسری سازمان های سندیکایی حتی مورد اشاره کوتاه نیز قرار نگرفته اند، و بدین ترتیب می توان این نتیجه منطقی را از محتوای پیش نویس اصلاحیه قانون کار گرفت که حقوق سندیکایی کارگران در آن نقض و مانع های قانونی متعددی در مسیر احیا و ایجاد سندیکاهای کارگری قرار داده شده اند. این اصل مهم در کنار خواست به حق کارگران ایران مبنی بر اینکه: کلیه کارگران کارگاه ها و کارخانه ها بدون هیچ استثنا و صرف نظر از تعداد شاغلین کارگاه ها و کارخانه ها می باید مشمول قانون کار قرار بگیرند و از مزایای آن بهره مند شوند، به طور کامل در پیش نویس حذف شده که به نوبه خود بیانگر نگرش ضد کارگری ارتجاع حاکم است. مطابق پیش نویس ارایه شده، ترکیب فعلی “شورای عالی کار“ باز هم بیشتر به سود دولت و کلان سرمایه داران تغییر می کند، و در نتیجه، در خصوص مسایل مربوط به حقوق صنفی کارگران نه سازمان های صنفی و سندیکایی، بلکه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تصمیم گیری و مداخله می کند.
از دیگر نکته های فوق العاده با اهمیت، حذف ”تبصره یک“ از ماده ”هفت“ قانون کار فعلی است، که قراردادهای موقت و سپید امضا را جایگزین قراردادهای دائم می کند. دراصلاحیه تاکید شده که، حداکثر مدت موقت برای کارهای غیر مستمر توسط وزارت کار تهیه می گردد و در نتیجه مبنای زمانی برای موقت و دائمی بودن کار دیگر وجود نخواهد داشت و کلان سرمایه داران زیر عنوان تامین امنیت سرمایه می توانند کارگران را بدون عقد قرارداد دائم استخدام و هرگاه اراده کردند از کار اخراج کنند. به عنوان نمونه، در اصلاحیه با تغییر در ماده ۲۱ ، تصمیم در باره فسخِ قرارداد در اختیار کمیته انضباطی کارگاه قرار داده شده است. در بند ”ز“ این ماده (اصلاح ماده ۲۱ در پیش نویس) اخراج دستجمعی کارگران منظور گردیده و در بند ”ح“ نیز امکان جلوگیری از اخراج کارگر صرفا به توافق کارفرما سپرده شده است.
با ”اصلاح“ ماده ۴۱ قانون کار فعلی عملا تعیین میزان دستمزد کارگران وظیفه وزیر کار قلمداد می شود و هر نوع افزایش حقوق موکول به شرایط اقتصادی کشور شده است. براساس این اصلاحیه، شورای عالی کار این اختیار را دارد که زیر عنوان شرایط اقتصادی و یا هر بهانه دیگر، مانع از تعیین و افزایش دستمزدها بر اساس نیاز کارگران شود. اصلاحیه ماده ۴۱ پیوند مستقیم با مواد قانون هدفمند سازی یارانه ها و آزاد سازی قیمت ها دارد. پیشنهاد مطرح شده در اصلاح تبصره ۲ ماده ۴۱ قانون کار مبنی بر تعیین مزدِ دو گانه، میراثِ شوم رواج قراردادهای موقت در کشور است که اینک دولت ضد ملی کودتا آن را در قالب پیش نویس اصلاح قانون کار رسمیت می دهد. نتیجه این مزدِ دو گانه کاهش قدرت خرید کارگران و تسهیل اخراج آنان است. درخصوص اخراج کارگران و احیای ماده ۳۳ قانون کار رژیم سلطنتی، اصلاح ماده ۲۷ گویای تمام واقعیت ماجرا و ماهیت واقعی اصلاح قانون کار است. با اصلاح ماده ۲۷ حق هرگونه اعتراض و حتی شکایتی از سوی کارگران به هنگام اخراج شان از کار از آنان سلب می شود. علاوه بر این ها، تاکید براین مهم ضرور است که در پیش نویس اصلاحیه قانون کار حق اعتصاب که از حقوق مسلم و غیر قابل انکار طبقه کارگر است، نقض شده و حق کارگران به اعتصاب، تحصن، و تظاهرات، قانونی شمرده نمی شود.

پیش نویس اصلاحیه به بایگانی می رود:
به دنبال بازتاب نارضایتی و خشم کارگران و زحمتکشان از پیش نویس اصلاحیه قانون کار، این گمانه زنی تقویت گردیده که بررسی این پیش نویس به مجلس بعدی یعنی به مجلس نهم جمهوری اسلامی خواهد رسید. در واقع هراس از موج نارضایتی و جنبش اعتراض کارگران سبب شده است تا ارتجاع با توجه به در پیش بودن انتخابات مجلس در اسفند ماه و وضعیت حساس کنونی، تصویب نهایی اصلاحیه قانون کار را به مجلس آینده موکول سازد. بی دلیل نبود که رییس “کانون شوراهای اسلامی کار“ در مصاحبه با ایسنا، ۳۰ شهریورماه، ضمن هشدار به مسئولان رژیم از عواقب اعتراض های کارگری، اعلام می کند:“ ما دو ماه زمان خود را برای ارایه نظارت کارشناسی خود بر روی این پیش نویس ارایه خواهیم کرد. در غیر این صورت کار موفقیت آمیز نخواهد بود ... اگر انتخابات مجلس در اسفند ماه باشد ما تا تیرماه (سال آینده) زمان کافی برای ارایه اصلاحیه به مجلس داریم. سیاست های نظام به افراد متکی نیست و اگر عمر مجلس هشتم تمام شود قطعا مجلس نهم پیگیر این موضوع می شود ... باید در یک جلسه صمیمی و توام با آرامش به یک اصلاحیه قانون کار برسیم. در این شرایط وقتی که اصلاحیه به مجلس رفت همه شرکا از آن دفاع می کنند.“
قانون کار ۳۵ میلیون نفر خانوار کارگری را زیر پوشش خود دارد و هرگونه تغییر و اصلاح آن بر زندگی و امنیت شغلی این جمعیت عظیم و در حقیقت اکثریت جامعه تاثیر دارد. آنچه رییس کانون شوراهای اسلامی کار عنوان می کند، نشان می دهد که این تشکل های زرد و ارتجاعی و زیر فرمان رژیم، با سیاست های اقتصادی- اجتماعی از جمله آزاد سازی اقتصادی و در بطن آن اصلاح قانون کار به زیان کارگران و زحمتکشان مخالفت اصولی ندارند. این تشکل ها به لحاظ ماهیت، رودرروی خواست های مشروع، به حق، و بدیهی زحمتکشان قرار دارند. همچنین دراین زمینه باید به سیاست فاجعه بار خانه کارگر در مورد اصلاحیه قانون کاراشاره داشت. این تشکل در بیانیه پایانی نشست دو روزه دبیران اجرایی خانه کارگر سراسر کشور در خصوص اصلاحیه قانون کار با بر شمردن پاره یی از انتقادات خود اعلام می دارد: ”منشور اشتغال که در قالب سیاست های کلان اشتغال توسط مقام معظم رهبری مبتنی بر اشتغال پایدار و سایر موارد مطروحه اعلام گردیده است قطعا باید محور هر گفتگو یا حرکتی باشد.“
چنین موضع گیری یی با مفهوم فعالیت یک سازمان سندیکایی و اصولا خصلت سازمان های سندیکایی در مغایرت کامل قرار دارد. منشور اشتغال و سیاست های کلان اشتغال که از جانب خامنه ای پس از مشورت ورایزنی و توافق با مجمع تشخیص مصلحت نظام به ریاست رفسنجانی اعلام شده، همان چارچوب آزاد سازی اقتصادی را تعیین و تنظیم می کند، یعنی چارچوبی که اتفاقا پیش نویس اصلاحیه قانون کار در بطن آن تهیه و تنظیم گردیده است. نمی توان به تغییر و اصلاح برخی مواد قانون کار در پیش نویس ارایه شده از سوی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت احمدی نژاد انتقاد داشت ولی سیاست اصلی و محوری آن یعنی آزاد سازی اقتصادی را مورد تایید و پشتیبانی قرار داد.
اصلاح قانون کار و پیش نویس کنونی دولت هم جهت، همسوی، و هماهنگ با قانون هدفمندسازی یارانه ها و آزادسازی اقتصادی است. بنابراین، سیاست خانه کارگر در این زمینه در تضاد با حقوق و منافع کوتاه مدت و بلند مدت طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان قرار می گیرد. ذکر این نکته خالی از فایده نیست که در جبهه نیروهای مخالف استبداد ولایی، به ویژه در طیف اصلاح طلبان، ما شاهد تردید، تزلزل، و ناپیگیری جدی در خصوص مسایلی مبرم چون اصلاحیه قانون کار هستیم. معضل های بی شمار اقتصادی- اجتماعی از جمله بی قانونی در حق کارگران، نه بر اساس اجرای غیر مدبرانه سیاست آزاد سازی، بلکه دقیقا بر اثر اجرای نسخه های صندوق بین المللی پول پدید آمده اند. آیا می توان کشوری را نمونه آورد که با اجرای ”مدبرانه“یِ این نوع سیاست ها در عرصه اقتصادی- اجتماعی موفق بوده باشد؟
مبارزه طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان با پیش نویس اصلاحیه قانون کار می باید با هوشیاری کلیه طیف های فکری-نظری جنبش سندیکایی زحمتکشان را در بربگیرد و از این راه برای سازمان دهی و شکل دادن به یک نیروی اجتماعی تاثیرگذار حرکت کند.
فقط و فقط با مبارزه یی متحد، متشکل، و سنجیده می توان رودرروی یورش ارتجاع ایستادگی و مقاومت کرد و سرانجام به کامیابی رسید.

به نقل از نامه مردم، شماره 880، 12 آبان ماه 1390






خاک و پاسبان


به یاد رفیق شهید محسن دلیجانی
مشهدی علی محمد را همه می‌شناختند. ترازو دار روز مزد نانوائی لب لفگاه (مسیل) ، که چهل سال آزگار از پگاه تا شامگاه روی یک شست پا ایستاد و پاره سنگ بر ترازو گذاشت و نان به دست مردم داد. بی شکایتی از سوی مشتریان و شواهدی بر کم فروختن یا زیاد گرفتن. چهل سال تمام. که به قول خودش، فرصت نیافت حتی برای یک بار قدم در باغ‌های انبوه پیرامون نهاوند گذارد، چه رسد به اینکه فقط و فقط یک پیاله چای در آن جا بنوشد. مردی خونسرد، آرام، و کم گوی با سوادِ دو سال کلاس اکابر شبانه آن هم دور از چشم و چوب پدر، که از گیل آباد کوچ کرده بودند به شهر به قصد لقمه نانی، نه دفتر و کتاب و چوب ملا. تنها عیش و نوش روزانه مشهدی پکی به سیگار زر بود و خواندن روزنامه یومیه کیهان یا اطلاعات. آخر شب که به خانه می‌آمد با چراغ زنبوری روشن در دست، نخست کتاب نیمه تمام را از توی طاقچه بر می‌داشت و کنار سفره می‌گذاشت. شام که اغلب آبگوشت بود با شش درم ( دو سیر و نیم) گوشت، تمام که می‌شد، لای کتاب را باز می‌کرد. با طنینی گرم و شمرده برای همه می‌خواند تا یکی دو ساعت. به تکرار و دفعات طی سالیان متمادی. تنها تنش خانواده شکایت خانم باجی، زن خانواده بود برای چهار یا پنج تومانی که ماهیانه مشهدی خرج روزنامه و کرایه کتاب می‌کرد، از دکه آقای مرادی، دکه یی دهلیز مانند با دری از چوب کهنه با انبوه کتاب‌های کهنه و پاره پوره که مثل خشت و پاره خشت روی هم سوار بودند. کتاب‌هائی از جرجی زیدان، حسینقلی مستعان، ارونقی کرمانی، تا بینوایان ویکتور هوگو و آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز. که اگر این خرج را نمی‌کرد، خانم باجی می‌توانست برای صد درد ناسور و صد زخم کهنه مرهم ابتیاع کند. مشهدی نه گوشش بدهکار بود و نه دل از کتاب و روزنامه می‌کند.
مشهدی به کتاب‌خوانی که می‌نشست، شش پسر قد و نیم قد و یک دختر احاطه اش می‌کردند. همه مدرسه رو و درس خوان. با دفتر و کتاب‌های کهنه‌ای که ارزان خریده بودند و زیر لباس‌های کهنه‌تر می‌گذاشتد و می‌شتافتند به مدرسه. با گیوه‌های دست‌بافت کار خانم باجی، بی جوراب و با جوراب. در مدرسه‌ یی که در آن روزگاران یخ و سرما، بخاری گازوئیلی اش تا ساعت ده صبح جیره سوخت داشت و بچه‌ها با دستان کرخت شده و گیوه های یخ زده و خیس می‌رسیدند به خانه و می‌خزیدند زیر کرسی. و خانم باجی که فراموش می‌کرد خرج و دخل خانواده را، سخت دلبسته می‌شد به داستان‌ها و قصه‌ها. در کتاب‌های عروس مدائن، بابک خرم دین، فرزند شمشیر (نادر شاه)، دلاوران زند. با چشمان و دستانی مشغول به کار دوخت و دوز و وصله پینه، گوش می‌سپرد به طنین گرم شوی. زیر و رو که می‌شد و آتش می‌گرفت، نفرین و بد و بیراه بود که نثار خلفای عباسی می‌کرد و خواجه تاجدار.
یکی از این پسرها محسن بود. محسن دلیجانی. که قد کشید و شد جوانی بلند بالا. با پوستی گندم گون، چشمانی قهوه‌ای، رخساری خوش تراش، و ته سیبلی نجیب. و به قول دوستانش، انسانی خوش مرام و با معرفت. دیپلمش را که گرفت، پاشنه را ورکشید و راهی تهران شد برای ادامه تحصیل. کاری پیدا کرد در اداره بیمه اجتماعی، میدان شوش و به تحصیل ادامه داد. با پول پس انداز هم یک موتور سیکلت خرید که عاشق سرعت بود و بیزار از سوار شدن در اتوبوس‌های سرگردان دو طبقه تهران.
هم خرج و هم سفره‌ام شد در اتاقی که شده بود پاتوق دانشجویان و جوانانی که خسته بودند از روز و روزگار ستم شاهی و شایق برای ساختن یک زندگی عادلانه‌تر و روزگار بهتری برای مردمان پا برهنه و تهی‌دست. محسن هم پیوند خورد به این بزم و رزم‌های سیاسی و شد یک پای ثابت بحث و فحص. گه گاه هم یک بطر عرق، چاشنی محفل می‌شد. کله ها گرم که می‌شد، هیجان انقلاب، سقف اتاق را می ‌ترکاند و چرخ و فلکی را به نبرد می‌طلبید، که شاه شده بود سایه‌اش روی زمین.
محسن جوان، شکایتی پنهان داشت از درد کمر، که پاورچین آمد و قبضه کرد مهره‌های پشتش را و زمین‌گیرش کرد. دوا و درمان که کارساز نشد، او را کشاند به اتاق عمل و یکی از مهره های پشتش تراش خورد با تیغ جراحی و پشت بندش یک ماه استراحت مطلق.
در گذر و گذار، ارتباط و پیوند، کتاب ”مائوئیسم و بازتاب آن در ایران“ نوشته زنده یاد فرج الله میزانی (جوانشیر) قدم گذاشت به اتاق مان و صدرنشین اندیشه و خیال مان شد و پالود پندارمان را از هر آنچه که ”تنها ره رهائی نبرد به وسیله کلاشینکف“ است. در تداوم و تواتر بده بستان‌های کتاب و جزوه و اعلامیه، من و محسن و زنده یاد ابوالفضل پور حبیب، کارگری کارگرزاده و کُرد از جنوب تهران (امامزاده حسن) و دو نفر دیگر شدیم هم حوزه . کار مشترک و کتاب خوانی مشترک را شروع کردیم. محسن هم، درد را تارانده بود . استوار در قامت و جان چنان بهبود یافت، که نه تنها به سر کارش برگشت، بلکه جور کوله پشتی کوه نوردی اش را هم خودش به کول می‌کشید.
روز عمل فرا رسید. پخش اعلامیه های ”نوید“ و بعداً ”حزب توده ایران“ در کوچه پس کوچه‌های منطقه افسریه تهران. محسن موتور سواری بود تیزرو، حازم و هوشیار. من هم سبک پا و جَلد. جورمان جور بود. با اعلامیه‌های پنهان زیر رخت و لباس می‌نشستم بر ترک بند موتور و می‌رفتیم به منطقه. اعلامیه‌ها که تمام می‌شد لای کوبه و دستگیره‌ها، چفت و درز و شکاف درها، می‌پریدم روی ترک بند موتور روشن و می‌رفتیم دو سه کوچه بالاتر . تا آن روز، اعلامیه را لای در گذاشته نگذاشته، در باز شد و پاسبانی توی قاب در نمایان شد. تا به خود آمدم پنجه های محکم پاسبان دور ساعد نازک دستم حلقه شد و گره خورد. تقلا کردم و چرخ و تابی برای رهائی. که با یک پس گردنی سنگین، پیچ و تابی خوردم و گره پنجه‌های پاسبان محکم‌تر شد.
محسن آمد. بی موتور به سان یک رهگذر. ایستاد و با لحنی نرم گفت: ”سرکار من دیدم اعلامیه پخش می‌کند. بیا برادری کن. بجای کتک و کتک کاری، پس‌گردنی و به کلانتری بردن، نصیحتش کن که یاد بگیرد که این کارها عاقبت خوبی ندارد.“
پاسبان با لحنی زمخت و شهرستانی تشر زد: ” برو پی کارت. به تو مربوط نیست.“ کسی نهالی کاشته بود جلو خانه‌اش. محسن خم شد. چنگ کشید بر خاک و خاشاک کنار نهال. مشت پر کرد و پاشید به چشم پاسبان. کاری به سرعت باد و برق. مچ دستم رها شد از پنجه پاسبان. گریز و شتاب به پای دادیم و دویدیم به سوی موتور روشن سر کوچه .
پاسبان سر و گردن می‌چرخاند. چارواداری دشنام می‌داد و ناسزا. ما هم رفتیم فاتح و خندان، بی‌نگاهی به پشت سر.
زمان می‌گذشت و شهر و روستا پر می‌شد از تلاطمی پنهان که سر می‌گشود و سر می‌کشید در پهنای همه ایران. نو بهاران می‌رسید از راه. شاه رفت. کسی آمد که شاه نبود و یا شاید شاه نبود. مردم به پایش گل ریختند با پنداری که این دیگر شاه نیست. نباید شاه باشد. انقلاب به ثمر رسید. و چه زود ابر بهاران که ”بناتِ نبات در مهدِ زمین بپرورد“، شد گرد و غبار. و چه زود گلچه ها و گیاه‌چه های به گل ننشسته آزادی پژمرد و پلاسید زیرخاکستر و دود.
محسن را که کمرش کمی آسیب دیده بود در کمک کردن به پائین آوردن مجسمه شاه در میدان بیست چهار اسفند، بعد از انقلاب کم دیدم به لحاظ امنیتی و تشکیلاتی. تا به هم رسیدیم در زندان گوهر دشت. جوانی بیست و هفت هشت ساله با سلوک مردی کهل و رشید. با کمری علیل به علت قپانی، مشت و لگد، و شلاق. آماده برای کشیدن حبس به مدت پانزده سال. دانه‌ یی در جنبش و رویشی دوباره در نو بهارانی دیگر.
من آزاد شدم و محسن ماند. محسن ماند و درد کمری که به کرات یقه‌اش را می‌گرفت و زمین‌گیرش می‌کرد، تا رسیدیم به آن زمان که خلیفه فرمان را صادر کرد. قتل‌عام بی‌رحمانه آدمیانی که رای به بیعت با او را ندادند، شهریور ۶۷ . . . . و من با مشهدی همراه شدم برای گرفتن تنها ماتَرَکِ فرزندش . ساک به دست که بیرون آمد، ”برادری“ با لحنی به دلسوزیِ آمیخته با ریا گفت: ” حاجی آقا تسلیت می‌گویم. بقای عمر خودتان باشد.“
مشهدی نگاه تیز کرد توی نگاه ”برادر“ و جواب داد: ” باکم از ترکان تیر انداز نیست/ طعنه تیر آوارانم می ‌کُشد.“
و من یاد محسن افتادم که در گذر و گریزی که به یادمانده های گذشته داشتیم، روزی در هواخوری زندان گوهر دشت به من گفت: ”هنوز از خاکی که آن روز توی چشم آن پاسبان ریختم ناراحتم. ...“

به نقل از نامه مردم، شماره 880، 12 آبان ماه 1390






به پیگرد و بازداشت روزنامه نگاران پایان دهید!


ارگان های امنیتی در برنامه یی حساب شده پیگرد و بازداشت فعالان رسانه ای و روزنامه نگاران را تشدید کرده اند. دستگیری برنامه ریزی شده روزنامه نگاران ابتدا با موج جدیدی از جنگ روانی- تبلیغاتی با هدایت شخص ولی فقیه آغاز گردید و به دنبال آن گروهی از خبرنگاران و روزنامه نگاران به بند کشیده شدند. بازداشت پنج مستند ساز به اتهام های واهی و دروغینی نظیر ” تامین نیازمندی های اطلاعاتی سرویس های جاسوسی خارجی“، به همراه خود موج جدیدی از بازداشت فعالان رسانه ای را موجب شد. ماموران امنیتی، در اوایل مهر ماه، مهدی افشار نیک، روزنامه نگار حوزه نفت و انرژی را در منزل شخصی اش بازداشت کردند. این خبرنگار روزنامه “اعتماد“ چاپ تهران، بدون ارایه هیچ گونه مدرکی از سوی مقام قضایی روانه زندان گردید. وی در طول ماه های پیش از دستگیری چندین بار از سوی وزارت اطلاعات احضار و مورد تهدید قرار گرفته بود. علی اکرمی دیگر روزنامه نگار بازداشت شده نیز صرفا به دلیل موقعیت شغلی خود از سوی ارگان های امنیتی مورد پیگرد قرار داشت. همسر این روزنامه نگار اعلام کرد: ”ما نمی دانیم کدام ارگان همسرم را بازداشت کرده و در کجا نگهداری می کند. هنگام بازداشت تمام خانه ما را تفتیش و کامپیوتر، هارد دیسک کامپیوتر و آلبوم عکس های خانوادگی و دفترهای تلفن را با خود بردند.“
همچنین مطابق گزارش های منتشر شده، علی حیدری، روزنامه نگار با سابقه و فعال ائتلاف نیروهای ملی- مذهبی نیز بازداشت شده است. او گزارشگر وقایع تاریخی و سیاسی یی بود که در روزنامه های پس از دوم خرداد مانند “یاس نو“، “نوروز“، و “وقایع اتفاقیه“ فعالیت می کرد و پیش از بازداشت خبرنگار روزنامه “شرق“ چاپ تهران بود. همزمان با این بازداشت ها، چندین روزنامه نگار دیگر هم در نقطه های مختلف کشور از سوی ماموران امنیتی دستگیر گردیدند. مهرداد سرجویی، روزنامه نگار روزنامه “تهران تایمز“، هادی احمدی خبرنگار “خبرگزاری ایسنا“ در کرج، ابراهیم رشیدی خبرنگار نشریات محلی استان اردبیل، و امیرمهدی علامه زاده خبرنگار “خبرگزاری ایلنا“ در تهران از جمله این افرادند. در استان فارس نیز چهار روزنامه نگار با سابقه و شناخته شده این استان دستگیر و روانه زندان شدند. پایگاه اطلاع رسانی “کلمه“، ۱۶ مهرماه، گزارش داد: ”در ادامه موج جدید بازداشت فعالان رسانه ای و روزنامه نگاران، تعدادی از خبرنگاران و همکاران رسانه ای ایسنا در شیراز بازداشت شده اند. فرزاد صدری، هخامنش یونسی، سعید نظری و علی نظام الملکی از جمله خبرنگاران و همکاران ایسنا در شیراز هستند، که هفته گذشته توسط اداره اطلاعات شیراز دستگیر و به بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ شیراز منتقل شده اند ... پلاک ۱۰۰ بازداشتگاه معروف اداره اطلاعات شیراز است که پس از انتخابات ۸۸ همچون بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ اوین از جمله پرکارترین بازداشتگاه های نهادهای امنیتی بوده است.“
اعمال فشار و پیگرد و بازداشت روزنامه نگاران با هدف تحکیم پایه های استبداد صورت می گیرد. ارتجاع می کوشد با به بند کشیدن روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای، ضمن تحمیل اختناق و سانسور، جامعه را در بی خبری نگاه دارد. اوضاع حساس منطقه و کشور هراس و نگرانی سردمداران رژیم ولایت فقیه را برانگیخته، واز این روی، اِعمال انواع روش های سرکوبگرانه از جمله در حق روزنامه نگاران شجاع و مردمی کشور را شاهدیم. حزب ما با محکوم ساختن موج جدید پیگرد و بازداشت روزنامه نگاران، مبارزه برای آزادی و تامین و تضمین حقوق بدیهی و امنیت شغلی آنان را وظیفه خود و دیگر نیروهای ترقی خواه و میهن پرست می داند. مبارزه برای آزادی و امنیت شغلی روزنامه نگاران، مبارزه یی همه جانبه در راه تامین حقوق دمکراتیک فردی و اجتماعی مانند حق آزادی بیان، قلم و اندیشه است.

به نقل از نامه مردم، شماره 880، 12 آبان ماه 1390






پیام های تبریک احزاب کارگری و کمونیستی جهان به مناسبت هفتادمین سالگرد تأسیس حزب توده ایران



پیام شادباش حزب کمونیست لبنان
پیام شادباش حزب کمونیست هندوستان
پیام شادباش حزب کمونیست آلمان
پیام شادباش جبهه آزادی‌بخش ملی بحرین
پیام شادباش حزب کمونیست پاکستان
پیام شادباش حزب کمونیست مجارستان

پیام شادباش حزب کمونیست لبنان
بیروت، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱
اعضای گرامی هیأت سیاسی حزب توده ایران، رفقا و کمونیست‌های هم‌رزم،
بدینوسیله تبریک‌ها و درودهای قلبی خود را به مناسبت ۷۰مین سالگرد پایه‌گذاری حزب توده ایران تقدیم شما می‌کنیم. ما با تشخیص و تحلیل شما در مورد اینکه منطقه خاورمیانه به طور کلی، و دنیای عرب به طور اخص، امروزه دوران دگرگونی‌های بزرگی را از سر می‌گذراند که در برخی موارد می‌تواند به انقلاب منجر شود، موافقیم. گرد و غبار این دگرگونی‌ها هنوز فرو ننشسته است تا روشن شود که شکل و سیمای خاورمیانه نوین چگونه خواهد بود. با توجه به این پیش‌زمینه، مبارزه پیوسته و پیگیر شما در راه صلح، دموکراسی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و پیشرفت اجتماعی اهمیت همه‌جانبه‌ای می‌یابد. ما با مبارزه شما همدل و همراهیم و برای شما در راه درازی که برای دستیابی به هدف‌هایتان در پیش دارید، آرزوی موفقیت می‌کنیم. ما تردیدی نداریم که اگر ملت‌های ما برای مبارزه در راه آزادی و علیه امپریالیسم و صهیونیسم متحد شوند، و بتوانند این مبارزه را با پیکار در راه عدالت و ترقی اجتماعی با موفقیت پیوند بزنند، خاورمیانه نوین، مکان زندگی بهتر و عادلانه‌تر و مترقی‌تری خواهد بود. این امر فقط در صورتی تحقق خواهد یافت که احزاب ترقی‌خواه، مانند حزب ما و حزب شما، بتوانند با موفقیت در راه شکل دادن به خاورمیانه نوین تلاش و پیکار کنند و وظیفه پُراهمیت خود را در این زمینه با کامیابی به انجام برسانند.
با درودهای رفیقانه،
ماری ناسیف – دبس، معاون دبیرکل و مسئول کمیته امور بین‌المللی
حزب کمونیست لبنان

پیام شادباش حزب کمونیست هندوستان

به کمیته مرکزی حزب توده ایران
رفقای گرامی
درودهای برادرانه گرم شورای ملی حزب کمونیست هندوستان را به مناسبت هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب توده ایران بپذیرید. بنیادگذاری حزب توده ایران رخداد پراهمیتی در تاریخ جنبش رهایی‌بخش بود. حزب توده ایران، وارث و ادامه دهنده راه حزب کمونیست ایران، نقشی محوری در آزاد سازی کشور بازی کرد. فداکاری‌های حزب توده ایران از همان آغاز تولد، با قلم زرین در کارنامه جنبش کمونیستی و دموکراتیک جهان نوشته خواهد شد. حزب کمونیست هندوستان به‌خوبی آگاه است که حزب توده ایران برای فعالیت خود در راه صلح، دموکراسی، و پیشرفت اجتماعی در ایران، به‌رغم سرکوب بی‌وقفه رژیم کنونی ایران بر ضد طرفداران حزب، با چه دشواری‌هایی روبه روست. حزب ما، ضمن اینکه به پشتیبانی خود از وحدت و یکپارچگی ایران و مخالفت خود با هرگونه دخالت امپریالیستی بر ضد ایران ادامه می‌دهد، موضع خود را در حمایت از حزب توده ایران و فعالیت‌‌های آن، و همبستگی با آن، حفظ خواهد کرد.
به مناسبت این سالگرد خجسته، بار دیگر بر پشتیبانی خود از مبارزات شما برای یک ایران دموکراتیک و صلح‌آمیز تأکید می‌کنیم.
با درودهای انقلابی،
کمیته اجرایی ملی، حزب کمونیست هندوستان

پیام شادباش حزب کمونیست آلمان

به کميته مرکزی حزب توده ايران
رفقای گرامی
۱۰ مهرماه (۲ اکتبر) هفتادمين سالروز بنياد گذاری حزب توده ايران بود. بدين مناسبت به شما تبريک می گوئیم و پیام های همبستگی اعضای حزب کمونيست آلمان را به شما تقدیم می کنیم.
رفقای گرامی، حزب شما، حزب توده ايران، دارای سنتی رزم جویانه است. حزب توده ايران بر رغم ده ها سال ممنوعيت فعالیت و پيگرد اعضای آن همچنان پابرجاست و به پیکار خود ادامه می دهد. حزب توده ايران به درستی از اعتبار والايی در ميان طبقه کارگر ايران و طبقه ها و قشرهای نزديک به آن برخوردار است. حزب توده ايران عضو شايسته و شناخته شده ای در جنبش جهانی کمونيستی به شمار می آيد. ايران در دوران حکومت مصدق تا مرداد ۱۳۳۲ (اگوست ۱۹۵۳) که کودتای سازمان داده شده از سوی سازمان ”سيا“ به عمر آن پايان داد، تکاملی مترقی در جهت دمکراسی بورژوايی را از سر می گذراند. اعدام ها و دستگیری های گسترده بيش از ده هزار نفر از رفقای توده ای در سال ۱۳۶۲(۱۹۸۳) بار دیگر به مرحله پیش رونده پس از واژگونی شاه در سال۱۳۵۷ (۱۹۷۹) پايان داد. با وجود همۀ اين ها، حزب توده ايران همچنان زنده است و اعضای آن به پیکار خود ادامه می دهند. ما، حزب کمونيست آلمان، برايتان در مبارزه با ديکتاتوری رژيم واپس گرا موفقيت آرزو می کنيم. مقاومت رو به رشد در ميهن تان مايه دلگرمی ما نيز هست. به مناسبت بنيادگذاری حزب توده ایران، بار ديگر بر همبستگی میان دو حزب مان تاکيد می کنيم.
با درودهای انترناسيوناليستی
بتينا يورگن سن، صدر حزب کمونيست آلمان

پیام شادباش جبهه آزادی‌بخش ملی بحرین

رفقای گرامی، دوستان عزیز،
از طرف کمونیست‌ها و سوسیالیست‌های رادیکال جزیره بحرین، اعضا و هواداران ”جبهه آزادی‌بخش ملی“، بسیار خوش وقتم که گرم‌ترین درودها و شادباش‌های خود را به مناسبت هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب توده ایران در مقام ادامه دهنده راه حزب کمونیست ایران که بیشتر از ۹۰ سال پیش تأسیس شد، به رفقای خود، اعضا، هواداران، و دوستان حزب توده ایران، تقدیم کنم.
رفقا، شما بهتر از من از صفحات زرّین تاریخ حزب بزرگ‌تان و تجربه غنی آن در عرصه‌ها و گذرگاه‌های دشوار مبارزه در راه استقلال ملی، استقلال، پیشرفت، آزادی، دموکراسی، صلح و عدالت اجتماعی، و استقرار یک جامعه مدنی نوین آگاهی دارید، که خود زمینه‌ساز و شرط عینی گذار به سوسیالیسم و ضد خودکامگی، استبداد مزمن شرقی ، واپس‌گرایی، مداخله امپریالیستی و بی‌عدالتی اجتماعی است. حزب شما از همان نخستین روز تأسیس، برای تحقق این هدف‌های عظیم، به ضرورت اتحاد همه نیروهای ترقی‌خواه، پیشرو و دموکراتیک آگاه بود، پیش‌شرط لازمی که هنوز هم صدق می کند و در آینده هم خواهد کرد.
رفقا،
نیروهای ترقی‌خواه جهان، و در مرکز آن ها حزب‌های کمونیست و کارگری، در شرایط بسیار پیچیده معاصر، در راه پیکار برای جامعه عادلانه و بهتر در دنیای امروزین ما گام برمی‌دارند. در طی کردن این راه، مانع ها و تناقض‌ها و برخی ناروشنی‌های نظری وجود دارد که باید با همه آن ها با رویکردی عینی و علمی برخورد کرد و نه با شعارهای احساساتی، ذهنی‌گرایانه و نیهیلیستی (نفی‌گرایانه)!
شما از رخدادهای ناگوار اخیر در جزیره کوچک ما آگاهید، که طی آن، نیروهای اسلام گرای افراطی داخلی و مداخله‌گران منطقه‌ای در دو کشور همسایه ما- ایران و عربستان سعودی- شعارهای درست و معقول مردم ما را برای یک زندگی سیاسی و اجتماعی بهتر ربودند و وارونه کردند، و آتش تفرقه و فرقه‌گرایی را دامن زدند. دقیقاً از بازی ننگین نیروهای سیاسی اسلام گرا در هر دو فرقه [شیعه و سنّی] صحبت می‌کنیم، که در آن شیعه، با یک نگرش نفی‌گرایانه بی‌معنی، به طور غیرواقع‌بینانه‌ای در رویای استقرار یک رژیم نیمه ولایت فقیهی است! چنین طرحی نه فقط ارتجاعی (فاشیستی اسلامی) است، بلکه به دلیل توازن نیروها در منطقه و جهان، هیچ بختی برای تحقق ندارد. در همین احوال، نیروهای سنّی با بخش‌های افراطی رژیم حاکم همکاری می‌کنند، که موجب ترغیب حکومت به کاربرد زور و سرکوب بیشتر به ضد معترضان و مخالفان شده است. به همین دلیل متأسفانه جامعه اکنون به دو بخش فرقه‌گرا تقسیم شده است، و ترفند کهنه امپریالیست‌ها و مرتجعان محلی و منطقه‌ای که ”تفرقه بینداز و حکومت کن“، به رذیلانه‌ترین شیوه اجرا می‌شود. می‌توانم بگویم که فعلاً دشمن مشترک در اجرای مقصودش موفق شده است. واقعیت تلخ این است که پیکاری که در پیش روی نیروهای ترقی‌خواه است، بسیار پیچیده‌تر و دشوارتر شده است. البته به برکت موج نوین ”بهار عرب“ که اکنون همه کشورهای عرب را در بر گرفته است، باید به آینده خوش‌بین بود. بر همه روشن است که حزب ما، ”جبهه آزادی‌بخش ملی بحرین“، هرگز نقش تاریخی و برادرانه اعضای حزب شما را فراموش نمی‌کند که در سال‌های اولیه دهه پنجاه سده [میلادی] گذشته در بحرین زندگی و کار می‌کردند و به بنیادگذاری نخستین حزب سیاسی در بحرین، حزب ما، در سال ۱۹۵۵ یاری رساندند.
رفقا، دوستان،
در پایان، خوش وقتم که در این لحظه تاریخی حزب بزرگ شما، پیشاهنگ مردم شجاع ایران، شرکت می‌کنم. صمیمانه امیدوارم که همگی بتوانیم هشتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب توده ایران را در تهران جشن بگیریم، و تا آن موقع اسلام گرایی، ارتجاع، و استبداد در کشور شما شکست خورده و رژیم خودکامه ولایت فقیه فروپاشیده باشد.
سرنگون باد رژیم ولایت فقیه!
زنده باد حزب توده ایران! زنده باد انترناسیونالیسم!
با احترام،
حیدر عبدالله، مسئول روابط بین‌المللی، جبهه آزادی‌بخش ملی بحرین

پیام شادباش حزب کمونیست پاکستان

به کمیته مرکزی حزب توده ایران
رفقای گرامی،
درودهای رفیقانه این جانب و کمیته مرکزی حزب کمونیست پاکستان را به مناسبت هفتادمین سالگرد تأسیس حزب توده ایران بپذیرید. پیکار قهرمانانه حزب توده ایران در راه صلح، استقلال، دموکراسی و سوسیالیسم در ایران به‌حق نه تنها مورد احترام و تقدیر مردم ایران است، بلکه همه آنانی که در راه این آرمان‌های شرافتمندانه در سرزمین‌های خود مبارزه می‌کنند برای آن احترام و ارزش قائلند. تحلیل پویایی اوضاع سیاسی جهان از سوی حزب توده ایران همیشه به شناخت ما از اوضاع یاری رسانده است. حزب کمونیست پاکستان مبارزه حزب توده ایران را از نزدیک دنبال خواهد کرد و مترصد آن خواهد بود، صرفاً به این دلیل ساده که امپریالیسم جهانی نقشه مشترکی برای منطقه ما دارد، و همین امر است که نیروهای کمونیست اصیل پاکستان، ایران، افغانستان و هندوستان را به یکدیگر نزدیک می‌کند تا از آرا و اندیشه‌های یکدیگر بهره‌مند شوند و زمینه مشترکی برای فعالیت پی ریزند.
حزب کمونیست پاکستان از نقش حزب توده ایران در بسیج توده‌ها در پیکار تاریخی برای ملی کردن صنعت نفت در دوران دکتر مصدق در دهه ۵۰ [سده میلادی گذشته] به‌خوبی آگاه است. سهم و نقشی که حزب توده ایران در سرنگون کردن نوکر امپریالیسم، محمدرضا شاه، داشت هنوز از یاد ما نرفته است. حق‌ناشناسی رهبری مذهب‌سالار کنونی و اعمال وحشیانه‌ترین خشونت‌ها از سوی آن برای حذف جسمانی نه فقط رفقای حزبی، بلکه مردم بی‌گناهی که اندک تماس و پیوندی با حزب داشتند، را ‌به‌خوبی به یاد داریم. آن برخورد مزوّرانه دین‌سالاران باید درسی باشد برای آنانی که در پی یافتن عنصر ضدامپریالیستی در عملکرد اینانند. رهبری حزب توده ایران، به اقتضای کار دشواری که به پیش می‌برد، از جمله در زمینه بسیج کارگران در راه ایجاد سندیکاها و سازمان دادن دیگر بخش‌های جامعه بر ضد امپریالیسم جهانی و نوکران محلی آن که در پشت نقاب نوگرایی یا مذهب پنهان شده‌اند، شایان مُنتهای تقدیر و احترام است. بار دیگر مناسبت تاریخی هفتاد سالگی حزب توده ایران را به حزب شما شادباش می‌گویم.
با احترام رفیقانه، امداد قاضی
دبیرکل حزب کمونیست پاکستان

پیام شادباش حزب کمونیست مجارستان

به کمیته مرکزی حزب توده ایران
بوداپست، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱

رفقای گرامی،
از سوی حزب کارگران کمونیست مجارستان، به مناسبت ۷۰مین سالگرد بنیادگذاری حزب توده ایران بهترین آرزوها را برای شما داریم.
ما برای مسیر تاریخی که حزب شما طی کرده است احترام زیادی قائلیم. حزب توده ایران همواره نماینده و مدافع منافع کارگران و دیگر زحمتکشان ایران بوده است. پیکار شما سهم بزرگی در دموکراتیزه کردن ایران و رشد و توسعه جامعه ایران داشته است. امروزه شما در شرایط دشواری به مبارزه ادامه می‌دهید. ما تردیدی نداریم که شما مسیر درستی را در پیش گرفته‌اید و مبارزه شما به شکل‌گیری ایرانی دموکراتیک و رشدیافته منجر خواهد شد که در آن همه زحمتکشان زندگی شایسته‌ای خواهند داشت.ما همبستگی خود را با شما اعلام می‌کنیم. شما در مبارزه‌تان در راه آینده‌ای بهتر و برای ایرانی دموکراتیک و شکوفا می‌توانید روی حمایت حزب ما حساب کنید.
ما در مجارستان به مبارزه‌مان علیه سرمایه‌داری و برای برقراری یک جامعه نوین اشتراکی ادامه می‌دهیم.
حزب ما همبستگی تام و تمام خود را با شما اعلام می‌کند و در راه اعتلای روابط سنتی بین حزب کارگران کمونیست مجارستان و حزب توده ایران می‌کوشد.
با احترام،
دکتر گیولا تورمر، صدر حزب کارگران کمونیست مجارستان

به نقل از نامه مردم، شماره 880، 12 آبان ماه 1390





تأملی بر مسائل بنیادیِ نفت ایران برنامه خصوصی سازیِ ”صنعت ملی نفت ایران“ در دستور کار ارتجاع


اجرای برنامه ”آزاد سازی اقتصادی“، دور نمای رشد و شکوفایی اقتصادی میهن ما را با ابهام های جدی یی روبه رو کرده است. تغییرهای ناشی از اجرای این برنامه ضدِ مردمی بر بخش های مختلف اقتصاد ملی، به ویژه صنایع نفت، گاز، و پتروشیمی اثر گذار بوده اند، و از این روی، رژیم ولایت فقیه زمینه سازی های لازم را برای خصوصی سازی صنایع مادر و راهبردی کشور از جمله “صنعت ملی نفت ایران“ را فراهم می آورد. برگماری پاسدار قاسمی، فرمانده سابق قرارگاه خاتم الانبیاءِ سپاه پاسداران، به وزارت نفت در حقیقت آغاز یک رشته اقدام های ضرور برای جامه عمل پوشاندن به این برنامه هاست. هم اکنون صنعت ملی نفت ایران براثر سیاست های فاجعه بار جمهوری اسلامی در طول دهه های اخیر، با معضل های بی شماری رو به رو است که تاثیر مستقیمی بر توان و جایگاه کشور مان در معادله های سیاسی و اقتصادی جهانی و منطقه ای باقی گذاشته و می گذارند.
کاهش تولید نفت ایران:
کلیه آمار و برآوردهای رسمی داخلی و بین المللی نشان از کاهش توان و ظرفیت تولیدی کشور در چارچوب اوپک دارد. مدیر عامل شرکت مناطق نفت خیز جنوب، خبر از آماری از کاهش لااقل ۳۳۰ هزار بشکه تولید نفت ایران داد. خبرگزاری مهر، ۳۱ مرداد ماه، اعلام کرد: ”مدیر عامل شرکت مناطق نفت خیز جنوب بااعلام اینکه در شرایط فعلی برآوردهای انجام شده نشان می دهد متوسط تولید نفت ایران سالانه خود ۳۰۰ تا ۳۳۰ هزار بشکه کاهش می یابد تصریح کرد... شرکت ملی نفت ایران امسال برای طرح های نگهداشت توان تولید نفت خام و گاز طبیعی به حدود ۵ میلیارد دلار سرمایه گذاری،... به منظور توسعه میادین مستقل نفت هم به حدود ۷/ ۳ میلیارد دلار سرمایه گذاری، ... و برای اجرای سایر طرح ها و پروژه های جانبی بخش بالا دستی صنعت نفت به ۵/ ۴ میلیارد دلار سرمایه گذاری و نیز توسعه میادین مستقل گازی ۵/ ۶ میلیارد دلار سرمایه گذاری نیاز دارد.“ همین مقام مسئول شرکت ملی نفت ایران خاطر نشان می سازد که، کمبود تجهیزاتِ درون چاهی، از جمله نصب و راه اندازیِ پمپ های درون چاهی، در صنایع نفت محسوس بوده است، و به طور کلی به کارگیریِ دانش فنی و مهندسی در “صنعت ملی نفت ایران” به مشکلی جدی تبدیل شده است. میدان های “فلات قاره“[بخشی از آب های ساحلی هر کشور که کف آن ها دنباله خشکی آن کشور است] ایران، که به طور عمده در خلیج فارس قرار دارند، با کاهش توان تولیدی رو به رو هستند. به علاوه، در میدان های مشترک نفتی ایران با همسایگان، نیز عملکردِ جمهوری اسلامی در تولید عقب مانده است، و می توان یادآور شد که بی کفایتی رژیم ولایت فقیه سبب افزایشِ برداشتِ نفت و گاز از سوی دیگر کشورها از این میدان های مشترک شده است. بنابه آمار وزارت نفت جمهوری اسلامی، بیش از ۱۴ میدان نفتی پراهمیت و ۶ میدان گازی عمده ایران در خشکی و منطقه های فلات قاره ای با همسایگان مان مشترک اند. در خرداد ماه امسال خبرگزاری اقتصادی ایران - پانا- گزارش داده بود که، شیخ نشین “قطر“ با انجام حفاری افقی در میدان گازی “پارس جنوبی”، منابع گازی بیشتری را از این میدان غنی و عظیم مشترک گازی با ایران استخراج می کند. ایران روزانه ۲۴۰ میلیون متر مکعب گاز از این حوزه برداشت می کند، در حالی که ”قطر“ معادل ۲ تا ۳ برابر برداشت و استخراج دارد. صنعت پتروشیمی نیز با وضعیت وخیمی دست به گریبان است. روزنامه دنیای اقتصاد، ۱ شهریورماه، در این باره گزارش داد: ”صنعت پتروشیمی با چند چالش جدی روبرو است، اول اینکه صنعت پتروشیمی چگونه می تواند شکاف حدود ۱۰ میلیون تنی میان ظرفیت اسمی و ظرفیت عملیاتی را جبران کند؟ دوم اینکه زیان ناشی از پایین بودن بازده ۴۹ میلیارد دلار سرمایه گذاری (حتی با محاسبه ارزش دفتری و قیمت های تاریخی) چگونه جبران می شود؟ ... با توجه به ناکامی در جذب سرمایه گذاری خارجی (از روسیه، عمان و ونزوئلا) و کم میلی بانک های داخلی به سرمایه گذاری در صنعت پتروشیمی، درعمل امکان جذب ۵۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی وجود دارد یا خیر؟“
همچنین روزنامه شرق، ۲ شهریور ماه، از قول مدیر عامل شرکت ملی پتروشیمی ایران خاطر نشان ساخت که، تولید بنزین در مجتمع های پتروشیمی به دستور وزیرنفت جدید متوقف شد. در همین حال مجوز واردات ۱۴ میلیون لیتر بنزین به کشور نیز صادر گردید. نکته پراهمیت اینکه، مدیر عامل شرکت ملی پتروشیمی ایران به روزنامه شرق باصراحت اعلام می کند: ”بعد از هدفمند کردن یارانه ها، برخی مجتمع ها توجیه اقتصادی ندارند. مجتمع های پتروشیمی که سوخت مایع مصرف می کنند، سود دهی شان کم شده و برخی ضرر ده شده اند.“
فساد مالی گسترده، مافیای نفت:
یکی از مشکلات فوق العاده جدی صنعت نفت کشور، گسترش فساد مالی، و رشوه خواری در ابعادی شگفت آور است. قاچاق سوخت از ایران به کشورهای به ویژه پاکستان و ترکیه از سوی محافل خاصی که احمدی نژاد از آن ها با عنوان ”براداران قاچاقچی“ نام برده است، سالیانه میلیاردها تومان به اقتصاد کشور ضرر وارد می سازد.
در سال های اخیر پرونده های بسیاری در خصوص رشوه خواری به هنگام عقد قراردادهای داخلی و خارجی نفت و گاز از پرده بیرون افتاده است. قراردادهایی نظیر “کرسنت“، معاوضه (سوآپ) نفت با نخجوان، قراردادهای توسعه فازهای مختلف پارس جنوبی و “کیش اورتینال“، فقط از نمونه های افشا شده فساد مالی گسترده در صنایع نفت و گاز کشور اند. دراین زمینه می توان به دو نمونه اخیرا افشا شده نیز اشاره کرد. خبرگزاری مهر، ۲۶ مرداد ماه، گزارش ”اختلاف نظر“ میان تعدادی از پیمانکاران میدان گازی ”کیش“ را منتشر ساخت. این ”اختلاف نظر“ چیزی جز پرداخت رشوه از سوی شرکت های داخلی، به طور عمده شرکت های وابسته به سپاه، به برخی مدیران شرکت ملی نفت ایران نبود. خبرگزاری مهر نوشت: ”قاسمی به عنوان وزیر نفت جدید خواستار توسعه میدان گازی کیش به ارزش ۱۰ میلیارد دلار شد.“ مهم ترین مشکل توسعه این میدان مسائل مالی و ناروشن بودنِ مفاد قرارداد میان پیمانکاران و شرکت ملی نفت ایران بود. دراین قرارداد ۱۰ میلیارد دلاری مبلغ های هنگفتی بین مدیران شرکت نفت و مدیران شرکت های پیمانکاری سپاه ردوبدل شده است.
از دیگر سو، وزیر سابق نفت در پاسخ به انتقادات به عملکرد وی، شرکت های داخلیِ دست اندر کار معاوضه (سوآپ) نفت با آسیای میانه را متهم به دزدی میلیاردی کرد. روزنامه دنیای اقتصاد، ۶ شهریور ماه، در گزارشی با عنوان: ”افشاگری وزیر سابق نفت از پشت پرده سوآپ“، نوشت: ”وزیر سابق نفت، مسعود میرکاظمی با اشاره به اینکه، تعجب می کنم که چرا وقتی فردی جلوی فساد را می گیرد تا این اندازه سرو صدا را ه می افتد؟! بطور تلویحی فاش کرد که دست اندرکاران جابجایی نفت (سوآپ) با ادعای کسب ۲۰ سنت درآمد از محل سوآپ (معاوضه یا تاخت نفت) نفت خام دریافتی را به قیمت ۸۰ دلار مربوطه خریداری و به کشور وارد کرده اند و این نفت هیچگاه تحت عنوان عملیات سوآپ از کشور خارج نشده است.“ می دانیم که فقط شرکت های وابسته به قرارگاه خاتم الانبیاءِ سپاه و بنیاد مستضعفان درامور تجارت مربوط به نفت و معاوضه آن درکشور فعال اند. مشابه همین وضعیت در دوران استانداری احمدی نژاد دراستان اردیبل، در دهه ۷۰ خورشیدی، وجود داشت که پاسدار میلیاردر، صادق محصولی، تمام ثروت خود را از سوآپ نفت با نخجوان به شیوه های مافیایی به چنگ آورد.
سپاه، صنعت ملی نفت ایران، و برنامه خصوصی سازی:
برگماری پاسدار قاسمی به وزارت نفت بی دلیل صورت نگرفته است. رژیم ولایت فقیه با تعیین وزیر نفت از سپاه پاسداران، سیاست معین و هدفمندی را دنبال می کند، در اولویت این برنامه و سیاست خصوصی سازی صنعت ملی نفت ایران قرار دارد. به عبارت دیگر، ماموریت اصلی قاسمی در چارچوب راهبرد رژیم ولایت فقیه و نیز برنامه آزاد سازی اقتصادی، هدایت صنعت ملی نفت ایران به سمت خصوصی سازی با یک شیب حساب شده است. اِعمال سیاست خصوصی سازی صنعت ملی نفت ایران در یک برنامه مرحله به مرحله در دستور کار قاسمی قرار دارد. معاون وزیر نفت در مصاحبه با ایسنا، ۲۹ مرداد ماه، اعلام کرد: ”واگذاری های وزارت نفت به بخش خصوصی به ۳۹ میلیارد دلار رسید ... در شرکت ملی نفت ایران نیز ۶ میلیارد دلار واگذاری صورت گرفته، ۴۰ شرکت و طرح دیگر نیز با احتساب ۱۵ شرکت هلدینگ خلیج فارس در سال جاری به بخش خصوصی واگذار می شود ... هدف از واگذاری شرکت ها به بخش خصوصی تحقق اصل ۴۴ قانون اساسی و منویات مقام معظم رهبری است که باید در این راستا بخش خصوصی توانمندی داشته باشیم.“
در طرح مرحله به مرحله خصوصی سازی در چارچوب برنامه آزاد سازی اقتصادی، ابتدا پالایشگاه های کشور خصوصی می شوند. خبرگزاری مهر، ۲۹ مرداد ماه، گزارش داد: ”سال واگذاری پالایشگاه ها؛ معاون وزیر اقتصاد امسال را سال واگذاری سهام پالایشگاه ها اعلام کرد و گفت، دراین زمینه هماهنگی هایی با وزارت نفت صورت گرفته ... وی با اشاره به اجرای سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی گفت، هم اکنون نوبت به بخش خصوصی رسیده که وارد عمل شود، زیرا دولت نقش خود را دراین زمینه انجام داده است... هم اکنون در خصوصی بودن امور براساس سیاست های کلی اصل ۴۴ به جای دولت محوری نگاه جدیدی بوجود آمده است.“ دقیقا براساس این نگاه ”جدید“ است که خبر خصوصی سازی پالایشگاه های اصلی کشور انتشار یافته است. همچنین بنابه گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، ۱۵ شهریور ماه، وزارت نفت برای ”جذب سرمایه خارجی“ طرح تغییر قراردادهای صنعت نفت را در دستور کار قرار داده است. این روزنامه نوشت: ”مدیر عامل شرکت ملی نفت از تغییر یافتن و به روز شدن تدریجی قراردادهای صنعت نفت خبر داد و گفت سال آینده شاهد انعقاد قراردادهای نفتی با روش های نوین خواهیم بود ... بازنگری درقراردادهای نفتی ... آغاز شده است.“ به علاوه، در راستای خصوصی سازی اولین قرارداد دوران وزیر جدید نفت یعنی پاسدار قاسمی به ارزش بیش از ۴۰۰ میلیون دلار با قرارگاه خاتم الانبیاءِ سپاه پاسداران امضاء شد. همچنین قرار است بسیاری از واحدهای راهبردی پتروشیمی به شرکت های خصوصی واگذار شود. پاسدار قاسمی قبلا در جریان گردهمایی پیمانکاران تجهیزات صنعت نفت گفته بود: ”وجود ساختارهای دولتی یکی از موانع پیش رو برای توسعه صنعت نفت بوده و پیش بینی می شود با اصلاح قانون نفت و گاز در دولت و مجلس شورای اسلامی برخی موانع حاکمیتی برای توسعه این صنایع استراتژیک برداشته شود“ (به نقل از خبرگزاری مهر، ۴ شهریورماه).
نفت، حاکمیتِ ملی، و استقلال کشور:
مسئله صنعت نفت در میهن ما مسئله یی حساس، با اهمیت، و سرنوشت ساز در تاریخ معاصر ایران بوده است. نفت در تمام سده گذشته (سده بیستم میلادی) برای مردم ایران از یک سو معادلِ غارت، استعمار، و نقضِ حق حاکمیتِ ملی بوده است، و از سوی دیگر مبارزه برای رهایی از تسلط امپریالیسم و انحصارات فراملی معنا می داده است؛ مسئله نفت با مبحث های پراهمیتی چون استقلال ملی، منافع ملی، حق حاکمیت مردم، و موضوع آزادی، پیشرفت، و رشد اقتصادی- اجتماعی گره خورده است. بنابراین، خصوصی سازی صنعت نفت مسئله یی صرفاً اقتصادی نیست و نمی تواند باشد. باید تاکید جدی کنیم که، مسئله نفت ایران به لحاظ تاثیر شگرف آن برکلیه عرصه های زندگی کشور ما و حتی منطقه و جهان، و همچنین تاریخچه مبارزات مردم ما، اهمیتی همواره مطرح داشته است. نفت مسئله گره ای گذشته، حال، و آینده ما بوده و هست. خصوصی سازی “صنعت ملی نفت ایران“ مطابق نسخه های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، و در چارچوب برنامه آزاد سازی اقتصادی، با تأمین حق حاکمیتِ ملی، استقلال واقعی کشور، تعیین آینده سیاسی ایران، تأمین حق حاکمیتِ مردم، محتوای سمت گیری اقتصادی- اجتماعی، منافع ملی، و حقوق راستین مردم ایران در تقابل و ضدیت قرار دارد. این امر با توجه به تحولات بغرنج منطقه و نفوذ روزافزون انحصارهای امپریالیستی در صنایع نفت منطقه، ضرورت مبارزه مشترک و متحد همه نیروهای راستین ملی و میهن دوست کشور را با سیاست های ضد مردمی رژیم ولایت فقیه به ویژه طرح خصوصی سازی “صنعت ملی نفت ایران“ برجسته می سازد.
مخالفت با برنامه خصوصی سازیِ صنایع نفت، در عین حال مبارزه یی در راهِ تأمین حق حاکمیت مردم و استقلال ملی کشور است.

به نقل از نامه مردم، شماره 880، 12 آبان ماه 1390





جنبش در خیابان های جهان تظاهرات جهانی بر ضد سیستم سرمایه داری


در جنبش جدید و قدرتمندی از اعتراض بر ضد سیستم اقتصادی سرمایه داری حاکم بر جهان، در هفته گذشته ده ها میلیون نفر از مردم، با حضور در بیش از ۹۵۰ تجمع در بیش از ۸۲ کشور، مخالفت خود را با ادامه سیستم بهره کشی سرمایه داری و سیاست های نولیبرالی حاکم به نمایش گذاشتند.
اعتراض ها و تجمع های اخیر بر انگیخته از خشم صدها میلیون نفر از مردم جهان بر آمده از نتایج و عواقب بحران فلج کننده اقتصادی کنونی سیستم سرمایه داری و به بن بست رسیدن آن است، سیستمی که در روند گسترش و غلبه خود بر جهان برای به دست آوردن سود سریع تر و بیشتر، فقر، شوربختی، بیکاری، بی خانمانی، گرسنگی، و آوارگی را برای اکثریت مردم جهان به همراه آورده است.
دور جدید این اعتراض ها که از ۲۶ شهریورماه آغاز شد ، با اولین فراخوان از سوی فعالان ترتیب دهنده این تجمع ها، توانست ده ها هزار تن را به خیابان های نیویورک و به مقابل ساختمان مرکزی بازار بورس ”وال استریت“ بکشاند. این تظاهرات پردامنه و هدفمند بر ضد سیستم اقتصادی غالب بر جهان در نیویورک و در قلب کشوری که در حال حاضر نماد و مظهر سرمایه داری جهانی است، خود نمایشی از به بن بست رسیدن سرمایه داری در شکل و عملکرد کنونی آن است.
تظاهرات که با شعار ” ۹۹ درصد برضد یک درصد“ آغاز شد ، حرکتی بود در اعتراض به قوانین اقتصادی غارتگرانه یی که اجازه می دهد ۴۰۰ نفر از ثروتمند ترین افراد آمریکا ، دارایی یی برابر با ۱۵۰ میلیون نفر از مردم عادی داشته باشند، و با وجود بحران اقتصادی یی که در آن به سر می بریم، هرچه بیشتر به ثروت آنان افزوده شود و همزمان مردم عادی هرچه بیشتر در فقر و بدبختی فرو غلتند. در توضیح ناعادلانه بودن سیستم اقتصادی حاکم بر جهان همین بس که در فاصله بین سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ ، یعنی سال های اوج بحران اقتصادی کنونی که در جریان آن ده ها میلیون نفر از زحمتکشان شغل و امکان معاش خود را از دست دادند، بیش از یک تریلیون دلار به ثروت میلیاردرهای جهان افزوده شد که به طور متوسط سهم هریک معادل ۵۰۰ میلیون دلار بود.
حرکتی که در ایالات متحده آمریکا با نام ” اشغال وال استریت“ حمایت فعال و ممتد ده ها هزار جوان و زن و مرد سندیکالیست مبارز را به خود جلب کرد، به سرعت در سراسر جهان اشاعه یافت و به اعتراضی بین المللی به سرمایه داری بدل گشت، و اعتراضی مشترک برای دردهای مشترک، جنبشی بر ضد بیکاری ، کاهش شدید سطح زندگی ، بی عدالتی و بر ضد کسانی که آینده یی مبهم و نامطمئن را برای مردم جهان و به ویژه جوانان و زحمتکشان رقم زده اند ، شکل گرفت.
این حرکت اعتراضی اخیر در نوع خود شاید بتوان گفت متفاوت با حرکت های اعتراضی ضدسرمایه داری در گذشته است .پس از پایان جنگ جهانی دوم ، سیستم سرمایه داری جهان، به ویژه در ایالات متحده، با ۱۰ بحران اقتصادی روبه رو شده است که هر بار توانسته است به دلیل توان اقتصادی بالا بر آن ها غلبه کند و با افزایش تولید، به نوبه خود به افزایش بهره کشی و تمرکز هرچه بیشتر سرمایه دست زند . سرمایه داری در این راه از طریق افزایش بودجه نظامی و ایجاد جنگ های منطقه ای و فرامنطقه ای توانسته است علاوه بر ایجاد ”اشتغال“ و افزایش رشد در صنایع وابسته به تولید جنگ افزار، از طریق فروش اسلحه به کشورهای درگیر و ” در معرض تهدید“، صنایع نظامی و مشاغل وابسته به آن ها را فعال کند و از این طریق آغازگر چرخه تولیدی جدیدی شود، فعالیت اقتصادی یی که در آن به بهای کشته شدن میلیون ها تن از مردم جهان و تلف شدن پشتوانه های اقتصادی کشورهای دیگر، به میزان سرمایه های شرکت های چند ملیتی و میلیاردرهای جهان به صورت نجومی افزوده می شود و در کنار این انگشت شماران که مهار اقتصاد و سرمایه های مالی و صنعتی جهان را در اختیار دارند، صدها میلیون انسان بر روی کره خاکی ما در فقر و فلاکت و گرسنگی به سر می برند.
هر بحرانی همزمان، و بنا به شدت آن، با کاهش دستمزدها ، افزایش بیکاری، و کاهش سایر خدمات اجتماعی همراه بوده است. در رابطه با بحران کنونی سرمایه داری جهان که به واقع در ارتباط با بحران سیستماتیک سرمایه داری است، با توجه به شرایطی که در عرصه داخلی کشورهای بزرگ سرمایه داری به وجود آمده است و با تغییراتی که در عرصه بین المللی شاهد آن هستیم، می توان گفت که این بحران دیگر جنبه مقطعی ندارد، بلکه بحرانی مزمن و پایدار است، و برای برون رفت از آن کارزارها و نسخه های پیشین سرمایه داری دیگر جواب گو نخواهد بود. نارضایتی های عمومی و یاس و نامیدی به بالاترین حد خود رسیده است و مردم هیچ آینده یی را برای خود نمی توانند ترسیم کنند. بنا به آخرین آمار منتشر شده از سوی سازمان ”گالوپ“، ۸ مهرماه، ۸۱ درصد مردم از سیاست های دولت ناراضی اند و نیز تنها ۱۵ درصد مردم سیاست های مجلس را مورد تایید قرار می دهند. “نیویورک تایمز“ نیز بنا بر همین آمار، ۱۰ مهرماه، نوشت که آمار تعداد مردمی که سیاست های دولت را خطری بلادرنگ برای آزادی ها و حقوق فردی مردم می دانند، به بالاترین حد خود رسیده و میزان جدیدی را ثبت کرده است.
تا کنون خزانه داری آمریکا و بانک مرکزی اروپا، بیش از ۲۰ تریلیون دلار به بازار های خود تزریق کرده اند تا شاید بتوانند رونق و جان تازه ای به فعالیت های اقتصادی خود بدهند. اما به رغم چنین تلاشی بحران هرچه بیشتر تعمیق می شود و راه برون رفت از آن نیز به مراتب دشوارتر می نماید. آنچه هر روزه بیش از بیش مشخص تر می شود این است که بحران کنونی، بحران اقتصاد نولیبرالی حاکم است. در حال حاضر بر طبق آمار های رسمی، بیش از ۲۰۵ میلیون نفر در جهان بیکارند. طبق گزارش سازمان ملل و به نقل از سازمان جهانی کار((ILO ، در حال حاضر ۱/۶ درصد از کارگران جهان بیکارند، و با در نظر گرفتن تعداد فراوان کارهای نیمه وقت و موقت و رشد اقتصادی پایین، چشم اندازی برای افزایش کار دیده نمی شود و روند افزایش بیکاری و در نتیجه فقر در بین کارگران کشورهای پیشرفته، همچنان رو به فزونی خواهد داشت. بنا به همین گزارش، در سال ۲۰۱۰ بیش از ۷۸ میلیون جوان بیکار بودند که نسبت به سال ۲۰۰۷ ، ۴/۵ میلیون نفر به آن افزوده شده بود. حدود ۵۵ درصد افزایش بیکاری در جهان بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ در کشورهای پیشرفته سرمایه داری ، ایالات متحده و اتحادیه اروپا، رخ داده است که برابر با ۱۵ درصد نیروی کار در جهان است.
در سال ۲۰۰۹ بیش از ۱/۵۳ میلیارد کارگر در مشاغلی با دستمزد کم ، خطرناک، و نا مطمئن مشغول به کاربودند. چنین شرایطی تاثیری جدی در وضعیت معیشتی و سلامت کارگران داشته است. نزدیک به ۶۳۰ میلیون نفر از کارگران ، ۲۰/۷درصد مجموع کارگران، به همراه خانواده هاشان با دستمزدی برابر با ۱/۲۵دلار در روز زندگی می کردند که ۴۰ میلیون نفر بیشتر از آن سال های قبل از بحران بود.
در کنار این ها، افزایش قیمت مواد غذایی در سطح جهان خود معضل دیگری است که از یک سو به گسترش گرسنگی و سوءِ تغذیه، و از سوی دیگر به افزایش بیکاری ، فقر و بی ثباتی در زندگی کارگران منجر شده است.
در حال حاضر رشد اقتصادی آمریکا بسیار پایین است و توان بالقوه اقتصاد این کشور برای بالا بردن نرخ رشد با محدودیت های ساختاری بسیاری روبه رو است. در آلمان به عنوان قدرت شماره یک اقتصاد اروپا و موتور اقتصادی آن ، نرخ رشد اقتصادی تا حد ۰/۱ درصد تنزل یافته و فرانسه ، ایتالیا و اسپانیا یا رشد اقصادی ندارند و یا رشد منفی داشته اند. یونان و پرتغال نیز با ورشکستگی اقتصادی روبه رو یند.
کشورهای بزرگ سرمایه داری و کنترل کنندگان اقتصادی آن ها ، به رغم تلاش فراوان برای برون رفت از بحران کنونی ، نتوانسته اند چشم انداز روشنی را برای برون رفت ازآن ارایه دهند، و با گذشت زمان شرایط زندگی مردم در جهان سرمایه داری وخیم تر از گذشته می شود. یک مشخصه ویژه در اعتراض های کنونی، که با شعار اشغال وال استریت آغاز شد، اینست که شرکت کنندگان در آن در مقام نمایندگان ۹۹ درصد مردم جهان، تنها صاحبان سرمایه یعنی ۱ درصد را هدف قرار نداده اند، بلکه بر ضد سیستم سرمایه داری معترض اند ، یعنی بر ضد سیستمی که با بهره کشی و غارت دستمزد زحمتکشان فقر جهانی را بر اکثریت عظیمی از مردم تحمیل کرده است، بر ضد سیستمی که با رشد خود ، بیکاری ، بحران، و نابرابری را به وجود آورده است.
اگر در سابق اعتراض ها بر ضد دولتمردان و حکومت ها صورت می گرفت، این بار اعتراض ها به ضد تمامی سیستم سرمایه داری جهت گرفته است. تجمع های صورت گرفته در سراسر جهان و در برابر ساختمان های کنترل اقتصادی کشورها نشان دهنده موج جدیدی از اعتراض هاست که تفاوتی جدی با گذشته دارد.
هر نتیجه یی پس از این تظاهرات و اجتماعات اعتراضی گسترده جهانی به دست آید، یک پیام در آن آشکار خواهد بود و آن این است که: ”۹۹ درصد“ مصمم به حضور در صحنه است و از این پس بر ”زرق و برق های ” جهان سرمایه داری سایه خواهد افکند، و برای سرمایه داری جهانی این آغاز کابوس هاست، و به راحتی نیز از میدان پیکار بدر نخواهد رفت.

به نقل از نامه مردم، شماره 880، 12 آبان ماه 1390






بحران اتحادیه اروپا، و درماندگی سرمایه داری جهانی


وضعیت مغشوش اقتصادی، و تلاش های پشت پرده اتحادیه اروپا برای حفظ یورو، و جلوگیری از سقوط سیستم بانکیِ یونان و اروپا، که شدیدترین رکود اقتصادی جهانی را به همراه خواهد داشت، به مرحله حساس و خطرناکی رسیده است. تصمیم سران اروپا، در تیرماه، برای ایجاد صندوق اعتباری یی به مبلغ ۴۴۰ میلیارد یورو برای ارضاء و امنیت ”بازار های مالی“ و همچنین جلوگیری از ورشکستگی دولت یونان و بانک های آن، کافی نیست. قرار است این مبلغ به بیش از ۲ تریلیون [۲۰۰۰ میلیارد یورو] افزایش یابد! شرکت اعتبار سنجی ”مودی“ رتبه اعتبار ایتالیا را ۳ درجه پایین آورده است. بانک مرکزی انگلیس دو هفته پیش اعلام کرد که، این کشور در بحران اقتصادی بی سابقه ای فرو رفته است و ۷۵ میلیارد پوند در موجودی بانک ها تزریق کرد. جلسه اخیر کشور های ”گروه بیست“ (۲۲ مهرماه) عملا اختلاف عمیق میان سیاستمداران آمریکا و اروپا را نشان داد که یک نکته اشتراک آن ها بی اعتباری آنان در نزد افکار عمومی است. قابل توجه است که، این مبلغ های ۲ تریلیون یورو و ۷۵ میلیارد پوند به منظور سرمایه گذاری ساختاری در راستای توسعه و کارآفرینی نیست. این تصمیم فقط به منظور جلب اعتماد ”بازار“ برای نجات پروژه ”اتحادیه اروپا“ است.
پروژه ”اتحادیه اروپا“ هیچ گاه برآمده از یک وحدتِ اورگانیک و مردمی و از پایین به بالا نبوده است، بلکه این اتحاد، ”اتحادی“ است از بالا در جهت حفظ و گسترش منافع بانک های بزرگ و سرمایه های کلان صنعتی و کشاورزی. هم اکنون این ”اتحاد“ مصنوعی با بی ثباتی شدید اقتصادی و ناتوانی در اتخاذ تصمیم های سیاسی روبه رو است. گرایش دائمی ”اتحادیه اروپا“ به ”اقتصاد بازار“ به صورت غیر دموکراتیک و بدون نظر خواهی مستقیم مردم و با هدفِ کوچک سازی نقش دولت و بخش عمومی کشورهای عضو آن، به نفع سرمایه های کلان مالی و تولیدی شکل گرفته است. حجم عظیم بدهکاری کشورهایی مانند اسپانیا، یونان و ایرلند، با وجود سرپیچی از قوانین اساسنامه اتحادیه، حرکتی کاملا دانسته و برنامه ریزی شده بود. همین طور بانک های اروپا نیز دانسته و برخلاف میزان ذخیره موجودی خود، به این دولت ها و شرکت های خصوصی وام های بدون پشتوانه داده اند. دراین بین شرکت های اعتبار سنجی و نهاد های ناظر نه تنها عکس العملی نشان ندادند، بلکه تشویق کننده این روند هم بودند. درطی این فرایند، اضافه تولید و انباشتِ سود های عظیم دردست سرمایه داری پرقدرت کشورهایی مانند آلمان، فرانسه و انگلیس به بازارهای زمین و املاک و اوراق قرضه دولتی کشورهای جنوبی اروپا سرازیر شد. رشد سرطانی و بسیار ناموزون اوراق دولتی دربطن این بازارها و درکنارِ گسترش سریع فعالیت های مالی و دلالیِ متصل به آن ها، باعث رشد حباب وارِ اقتصاد بود. تزریق این اعتبارهای عظیم بانکی به اقتصاد، به جای تولیداتِ ارزش افزا، عملا زیرپایه رشد این کشورها گشت. این به نوبه خود موجب بالا رفتن هزینه تولید، عدم تواناییِ رقابت، اُفت صادرات، و بالا رفتن واردات، و سرانجام کسرِ بودجه با ارقام نجومی شده است. هوادارانِ دو آتشه ”بازار آزاد“، این سَبک رشدِ اقتصادی در کشورهای حاشیه اروپا بر پایه وام های بی اعتبار را به منزله موفقیتِ ”ارزش آفرینی“ در چارچوب اقتصاد آزاد عنوان می کردند! البته طبق روال معمول در این فرایند، موفقیتِ تضمین شده ای نصیب قشرهای فوقانی بورژوازی این کشورها درارتباط با سرمایه های مالی، بورس زمین، و ساختمان سازی شده است. آنان به برکت ایجاد این حباب و اعتبارهای هنگفت بانکی به ثروت های نجومی دست یافته اند.
وجود ”یورو“ در مقام ارز واحد، و بهره تعیین شده از سوی بانک مرکزی اروپا، استقلال عمل این کشورها را در سطح کلان و ملی حذف کرد. یونان با حدود سهم فقط ۳ % از اقتصاد اروپا، درعمل اقتصاد کوچکی در اتحادیه اروپا است. ولی در صورت اعلام ورشکستگیِ خزانه ملی یونان، این تصمیم به سرعت بانک های بزرگ آلمان و فرانسه را با خطر ورشکستگی روبه رو خواهد کرد. در این شرایط، واکنش، یعنی هجوم مالی غارتگرانه بازارهای پولی به اوراق دولتی، یورو، و بانک های مرکزی دیگر کشورهای اروپا می تواند موجب ورشکستگی خزانه های ملی آن ها شود. این ورشکستگی ها، به سرعت و با ابعادی شدیدتر ورشگستکی اقتصادی را به دیگرنقاط و کشورهای بزرگ تر سرایت خواهد داد، و سر انجام پیامدهای این سقوط به عرصه صنعتی، تولید، و کار کشیده خواهد شد. این سناریوی خانمان برانداز هر روز محتمل تر می شود، و در صورت روی دادنِ آن، هیچ کس نمی داند در برابر این بهمن سنگین چه باید کرد، و عملا از جلوگیری آن عاجز مانده اند. بحران اقتصادی و سیاسی آمریکا نیز با بدهکاری دولتی یی بیش از ۱۴ تریلیون دلار، به طور کامل حل نشدنی باقی مانده است. مجموع بدهی بخش خصوصی و دولتی آمریکا حدود ۵۰ تریلیون دلار است. حجم این ارقام نجومی بدهی ها، در قلب نظام سرمایه داری غرب، به همراهِ بحران مالی دولت های اروپا، برای سرمایه داری جهانی تهدید عظیمی است. برای درک بهتر این رقم ها و لمس کردن عدم تناسب حجم دراین بدهکاری ها ، باید اشاره کرد که، کلِ درآمد ناخالص داخلی کشورهای جهان، یعنی مجموع تمام تولیدات و معاملات، حدود ۶۳ تریلیون (در سال۲۰۱۰) است. در صورتی که ”اتحادیه اروپا“ برای نجات اقتصاد کشورهای نسبتا کوچکی مانند یونان، اسپانیا و ایرلند، اعتبارِ عظیم ۲ تریلیون یوروئی به منظور ضمانتِ بانک ها لازم دارد. واقعیت این است که، با وجود گذشت سه سال از نقطه شروع به اصطلاح بحران اعتباری موسوم به ”وام های سابپرایم“، تنها حرکت عملیِ سیاست گذاران نظام سرمایه داری، تبدیلِ بحران اعتباری بانک ها و موسسه های مالی به بدهکاریِ عظیم و نجومی دولت های کشورهای سرمایه داری آن هم در مقیاسی وسیع تر است. کنش های سیاسی کنونی در اروپا و فشارهای سیاسی محافل دست راستی و وال ستریت آمریکا بر“اتحادیه اروپا“، به هدف تحمیل و انتقالِ کامل بدهکاری ها به دوش نسل کنونی و نسل های آینده زحمتکشان درسراسر اروپا و از جمله در آلمان است. روش مورد نظر در اینجا تحمیل یک رژیم اقتصادی خشن ریاضتی است که نه فقط برای چند سال، بلکه دهه ها باید اِعمال گردد.
آنچه که به عنوان راه حل پشت درهای بسته مورد بحث است، عملا تکرار همان روش های گذشته است، یعنی: ایجاد بدهکاری بیشتر بر پایه ۲ تریلیون یورو از سوی همان موسسه های مالی با استفاده از ابزار مشتقات مالی یی است که عامل اصلیِ اقتصاد کازینویی و بی ثباتی اند. بار دیگر قرار است بر پایه ناب ترین نظریه های ”پول گراییِ“ (مانیتوریسمِ) مکتب شیکاگو میلتون فریدمن این بحران را با ”قانون بازار آزاد“ حل کنند. به عبارت دیگر، ارائه اعتبار دولتی به منظور پشتوانه خزانه بانک ها، به همراه تزریق پول کلان از سوی دولت (پول مردم) از طریق بانک های خصوصی در غیاب سرمایه گذاری مستقیم ملی و برنامه ریزی شده. درآمریکا و انگلیس نیز همداستانیِ نظری بین سیاست گذاران و بورژوازی مالی پر قدرت در صدد تحمیلِ برنامه های خشن ریاضتی اند، و با هر گونه مالیات بر فعالیت های مالی، مانند مالیات موسوم به ”توبین“ به بهانه از بین رفتن ”انگیزه سرمایه گذاری“ شدیدا مخالفت می شود. ولی این سیاست های اقتصادی نولیبرالی، و کلِ این قشر سرمایه داری مالی و نمایندگان سیاسی و آکادمیسین های هوادار آنان، به شدت نزد اکثریت مردم آبروباخته اند. در کشورهای غربی حتی قشرهای متوسط جامعه منافع خود و تداوم سازندهایِ(مولفه هایِ) دموکراسی را در تضاد با اقتدارگراییِ اقتصاد ”آزاد“ و این قمار بازها و اختلاس گران ”بازار“ می دانند. اکثر مردم با پوست و گوشت خود در سرتاسر جهان، و از جمله در کشور ما، این واقعیت را لمس کرده اند که درون نظام موجودِ سرمایه داری، حاصل سوداگری ”خصوصی“ است، اما هزینه ضرر و اختلاس های سرمایه داران کلان به صورت ”اجتماعی“ تقسیم می گردد. این همان تضاد آشتی ناپذیر بین مالکیت خصوصیِ سرمایه و سوداگری با خصلت اجتماعیِ کار است، که دائما در بُعدهای مختلف و در کنش های بین المللی و داخلی بازتاب آن را می توان دید. از این روی، امکان پیش بُرد برنامه های نولیبرالیسم اقتصادی هر روز با اعتراض بیشتر مردم روبه رو می شود. هم اکنون ما شاهد گسترش تظاهرات قشرهای مختلف زحمتکشان، روشنفکران، و لایه های خرده بورژوازی هستیم. از نیویورک، بوستون، تا آتن و رم و مادرید و لندن، و تل آویو و قاهره، مردم به این نظام ضد عدالت اجتماعی و اقتدار طلب ”نه“ می گویند.
تغییر و امکان برگشت نظام سرمایه داری به الگوی ”کینز“ دراکثر کشورهای غربی از نظر سیاسی و بافت کنونی زیر بنای اقتصادی آن ها بسیار مشکل گشته است. در دو دهه گذشته این کشورها شاهد انتقال تولیدات صنعتی و برون سپاری خدمات در سطح کلان به کشورهای دارای ”نیروی کار ارزان“ بوده اند. به همراه ”جهانی شدن“ و تسلط سرمایه های مالی، امکان دخالت و تصمیم گیری دولت در راستای برنامه ریزی اقتصادِ ملی، بسیار محدود است. در این چارچوب بخش اعظم هرنوع سرمایه گذاری داخلی در برخی از کشورهای غربی به کارآفرینیِ قابل توجهی منجر نمی شود. مهم تر اینکه، الگوی سرمایه داری ”کینز“ دردهه هفتاد میلادی با شکست روبه رو گشت و نشان داد که در دراز مدت نمی تواند روند بالا رفتن تورم در کنار رشد درآمد ها را مدیریت کند. در دهه هفتاد میلادی، با بالا رفتن قیمت نفت از سوی اوپک، این فرایند به تنزل دائمی مهم ترین شاخص سرمایه داری، یعنی تناسب سود بر سرمایه، منجر شد. برخی هواداران الگوی سرمایه داری ”کینز“ به دلیل وجود برخی خدمات اجتماعی رایگان و گرایش سوسیال دموکراتیک، در مقایسه با نولیبرالیسم اقتصادی آن را ”سرمایه داری“ یی ”باچهره انسانی“ می نامند. البته باید توجه داشت که این به اصطلاح ”چهره انسانی“ سرمایه داری در دهه های ۵۰ تا ۸۰ قرن بیستم میلادی در کشور های غربی بدون تکیه مستقیم بر بهره کشی از منابع طبیعی و انسانی کشورهای در حال رشد، امکان پذیر نبود. این بهره کشیِ عریان، به بهانه مبارزه با کمونیسم و حمایت از ”آزادی“، در این دوره به وسیله پشتیبانی و دفاع از دیکتاتورهای محلی، کودتا، جنگ افروزی، و سرکوب نیروهای مترقی، انجام می شد. اقتصادِ سیاسی کشورهای غربی هنوز هم متکی به دسترسی به منابع طبیعی ارزان و بازارهای کشورهای در حال رشد است. در دو دهه گذشته، تحمیلِ نولیبرالیسم اقتصادی یکی از مدرن ترین ابزار برای دسترسی به این منابع بوده است. ولی بدرستی می توان گفت که، در برهه کنونی عرصه عملکرد نظامی و فشار اقتصادی امپریالیسم، به دلیلِ بیداری و رشد جنبش های مردمی، دائما تنگ تر می شود.
یکی از مشخصه های مهم وضع کنونی کشورهای اروپا بی اعتباریِ گسترده سیاست گذاران و دستگاه اداری (بورکراسی) ”اتحادیه اروپا“ در نزد اکثریت افکار عمومی است. روبنای سیاسی ”اتحادیه اروپا“، از جمله پارلمان ها، و ازحزب های سوسیال دموکرات گرفته تا لیبرال دموکرات ها، در طی دو دهه گذشته و هم اکنون در مورد پیامدهای بغایت ضد انسانی و نا عادلانه گرایش به سوی نولیبرالیسم اقتصادی بی تفاوت بوده اند. به وضوح می توان دید که، سیاست گذاران و نظریه پردازان سرمایه داری جهانی ابتکارعمل را از دست داده و میخکوب شده اند، نه به جلو می توانند بروند و نه به عقب برگردند. در طیف سیاست گذاران کشورهای غربی ازمحافظه کاران، لیبرال ها تا سوسیال دموکرات ها، همگی در مقابل بورژوازی سرمایه های کلان مالی به زانو درآمده اند. سیاست ها، گفته ها، و پیش بینی های ضد و نقیض بالاترین مقام ها و نخبگان کشورهای پیشرفته سرمایه داری نشانگر درجه درماندگی و ناتوانی آنان است. آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، می گوید: ”در این راه حل نباید اعتماد سرمایه داران را از بین برد.“ اما واقعیت این است که، در پهنه جهان و همین طور آلمان (و نیز کشورما) این نوع تلاش های مذبوحانه سیاست گذاران به نفع قشرهای ممتاز ولی نالایق و فاسد جامعه، با تمسخر و اعتراض شدید مردم روبه رو می شوند. برای مثال، سنجش افکارعمومی کشورهای عضو “اتحادیه اروپا” نشان می دهد که به طور متوسط دو سوم شهروندان معتقدند که بازار مشترک اروپا فقط به نفع شرکت های بزرگ و ثروتمندان است.
آنچه که هم اکنون در ”اتحادیه اروپا“ می گذرد منحصر به اختلاس یا اختلال حسابداری بودجه ملی و لزوم صرفه جویی برای برطرف کردن تلاطم بازارهای بورس نیست، بلکه این یک بحران تمام عیاری است که هر روز عرصه های مختلف مبارزه طبقاتی حادی را در کشورهای اروپایی دامن می زند. وضع بحرانی اتحادیه اروپا، آمریکا، و انگلیس به وضوح نشانگرعمق و وسعت بحران ساختاری اقتصاد سرمایه داری جهانی و ورشکستگی کامل تئوریک و عملی الگوی نولیبرالیستی ”اقتصاد بی نظارت“ است. فرایند و کنش های اروپا نشان می دهد که قدرت اقتصادی - سیاسی واقعی در دست بورژوازی مالی و سرمایه های غول پیکری است که در جهت رفع بحران مالی، سازندهای(مولفه های) دموکراسی و آزادی ”واقعا موجود“ را فرومی پاشد. سیاست امپریالیستی اتحادیه اروپا و فشار های آن بر کشورهای در حال رشد، برآمده از همین منبع قدرت ضد انسانی سرمایه های غول پیکری است که به وسیله تحمیل نسخه های صندوق بین المللی پول و قوانین سازمان تجارت جهانی به ضد منافع مردم عمل می کند.
برخلاف تحلیل های ذهن گرایانه و یا تبلیغات مزورانه رژیم ولایی که چهار نعل، خشن ترین نوع سرمایه داری را با ”جراحی اقتصادی“ در ایران پیاده می کند، بحران اقتصادی کشورهای غربی به منزله سقوط سریع الوقوع نظام سرمایه داری نیست. همین طور هم، بر خلاف تحلیل ساده گرایانه صادق زیبا کلام برای خبرگزاری ”فارس“ (۲۶مهرماه)، کنش ها و اعتراض هایی مانند ”اشغال وال ستریت“ نشانه ”صلابت“ نظام سرمایه داری نیست. بلکه شواهد نشان می دهد که کشورهای غربی شاهد برخی تحول های عینی و ذهنی اند که به نوبه خود می توانند تغییرهای مشخص و مهم اجتماعی - اقتصادی را در سراسر جهان به همراه داشته باشند. در تحولات کنونی جهان، روند تغییر شرایط عینی، گسترش سازمان دهی وارتقاءِ سطح آگاهی و ذهنیت قشرهای زحمتکش برضد نولیبرالیسم اقتصادی برای گذر به رویکرد دیگری بسیارواضح است.
حزب ما در دو دهه گذشته دوش به دوش دیگر نیروهای چپ و مترقی جهان، در زمره نیروهای مبارز و فعال برضد ”اقتصاد بازار“ و“ جهانی شدن“ بوده است. حزب توده ایران با تحلیل شرایط کشورمان در طی این دودهه، با گرایش رژیم ولایی به نولیبرالیسم اقتصادی به طور مداوم مبارزه و آن را افشاء کرده است. از این روی، هدف ما در شرایط کنونی کمک به ارتقاءِ جنبش ضد دیکتاتوری بر پایه ارائه برنامه اقتصادی مردمی و منشور آزادی - دموکراسی است. فقط بدین صورت می توان قشرهای زحمتکش و خرده بورژوازی کشورمان را برای ایجاد تغییرات بنیادی لازم و گذرِ ایران به مرحله دموکراتیک ملی بسیج کرد.

به نقل از نامه مردم، شماره 880، 12 آبان ماه 1390


اعتصاب کارگران پتروشیمی خوزستان




تیتر


اعتصاب کارگران مجتمع های پتروشیمی بندر شاپور و ماهشهر نمودار نارضایتی ژرف زحمتکشان از اوضاع موجود و پیامدهای مخرب اجرای سیاست های اقتصادی-اجتماعی رژیم ولایت فقیه است. وظیفه مهم و اولویت امر در اوضاع بغرنج کنونی مبارزه خستگی ناپذیر برای ارتقا سطح رزمندگی جنبش کارگری بوده و هست.


هزاران تن از کارگران مجتمع های پتروشیمی بندر شاپور و ماهشهر در اوایل مهر ماه امسال دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب که از سوی اغلب کارگران مراکز صنعتی بویژه واحدهای مختلف صنایع پتروشیمی استان خوزستان مورد حمایت قرار گرفت، هنگامی روی داد که مسئولان جمهوری اسلامی به توافق نامه کتبی اوایل سال جاری خود با کارگران عمل نکردند. خواسته های کارگران مانند لغو قراردادهای موقت، عقد قرارداد دایم، برچیده شدن شرکت های پیمانکاری نیروی انسانی و حق انعقاد قراردادهای دستجمعی در توافق با مسئولان در ابتدای امسال گنجانده شده بود و مسئولان قول عملی ساختن آنها تا پایان تابستان را داده بودند.
در اعتصاب بزرگ واحد های پتروشیمی بندر شاپور و ماهشهر بیش از 6000 کارگر حضور داشتند که علاوه بر خواست اجرای توافقات قبلی، خواستار دریافت مزایای خود مانند پاداش تولید و بدی آب و هوا شدند.
خواست لغو قراردادهای موقت و حذف شرکت های پیمانکار نیروی انسانی از زمره خواست های بنیادی و مشترک طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان میهن ما به شمار می آید. طی سال گذشته تعدادی از حرکت های اعتراضی در کارخانجات ذوب آهن اصفهان، مجتمع پتروشیمی تبریز، پولاد مبارکه و پالایشگاه اراک با خواست لغو قراردادهای موقت صورت گرفته است. این مبارزه با توجه به انتشار پیش نویس اصلاحیه قانون کار توسط دولت ضد ملی احمدی نژاد که در آن موضوع قراردادهای دایم بکلی حذف می گردد، از اهمیت اصولی برخوردار بوده و می توان اعتصاب مجتمع های پتروشیمی خوزستان را واکنش اعتراضی کارگران و زحمتکشان در پاسخ به یورش ارتجاع به دستاوردهای تاریخی و سلب حقوق سندیکایی ارزیابی کرد. واکنش و حرکتی که می باید به لحاظ سازماندهی و سطح همبستگی ارتقاء داده شود. بعلاوه کارگران دلیر پتروشیمی های استان خوزستان با اعتصاب خود، برنامه های اقتصادی-اجتماعی ضد مردمی نظیر قانون هدفمند سازی یارانه ها را نیز به چالش گرفتند.
طبقه کارگر ایران خصوصا کارگران شاغل در واحدهای بزرگ صنعتی به خوبی اثرات ویرانگر اجرای سیاست آزادسازی اقتصادی را با پوست و گوشت خود احساس کرده و به درستی نابودی امنیت شغلی خود را نتیجه پیاده ساختن چنین برنامه هایی می دانند. با توجه به همه این مسایل اعتصاب کارگران مجتمع های پتروشیمی بندر شاپور و ماهشهر نمودار نارضایتی ژرف زحمتکشان از اوضاع موجود و پیامدهای مخرب اجرای سیاست های اقتصادی-اجتماعی رژیم ولایت فقیه است. وظیفه مهم و اولویت امر در اوضاع بغرنج کنونی مبارزه خستگی ناپذیر برای ارتقا سطح رزمندگی جنبش کارگری بوده و هست.

سایت حزب توده ایران
۱۰ مهر ۱٣۹۰ - ۲ اکتبر ۲۰۱۱


نامه مردم شماره 878 ، 4 مهر ماه 1390




اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران به مناسبت هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب توده ایران!


هفتاد سال پیکار خستگی ناپذیر در راه بهروزی توده های کار و زحمت، و برای تحقق آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی!

هم ميهنان گرامي!
با فرا رسيدن دهم مهرماه ۱۳۹۰، هفتاد سال از تأسيس حزب تودة ايران، حزب رزمندگان رهایی طبقه کارگر و زحمتکشان، حزب پیشگامان رهایی زنان از بند های ستم جنسی و طبقاتی، حزب نویسندگان، شاعران، و هنرمندان مردمی و پیشرو، حزب جوانان و دانشجویان رزمجو، و حزب همه مبارزان راه آزادی، استقلال، و عدالت ميهن ما، مي گذرد.
تاریخ حزب توده ایران، بخش جدایی ناپذیری از تاریخ مبارزات قهرمانانه مردم میهن ما بر ضد استعمار، استبداد و امپریالیسم است، و در کند و کاو همین تاریخ است که، به گواهی دوست و دشمن، می توان نقش برجسته مبارزان توده ای را در پیشبرد اندیشه های مترقی، نبرد بی امان برای دگرگون کردن جامعه واپس مانده و روابط اجتماعی-اقتصادی حاکم بر آن ، و سازمان دهی مبارزه توده ها، دید.
درباره تاریخ حزب توده ایران، در هفت دهه گذشته هزاران جزوه، مقاله و کتاب منتشر شده است، که بخشی از این انبوهه به کارزارِ تبلیغاتیِ ساواک رژیم استبدادی شاه، و در پی آن، ساوامای رژیم ولایت فقیه، و یا غرض ورزی های دشمنانه آلوده است. هدف از این کارزار گسترده تبلیغاتی، جا انداختن این نظر بوده است که، حزب توده ایران یک حزب ”وابسته به خارجی“ و ”خائن به منافع“ ملی میهن ما بوده است. چنین نظراتی که از سوی کسانی که با کودتای نظامی دستگاه های جاسوسی دولت های امپریالیستی آمریکا و انگلیس و با سرنگونی حکومت ملی دکتر مصدق روی کار آمده بودند ترویج شده است، ابعاد بی پایگی و رسوایی چنین ادعاهایی را اثبات می کند.
هفتاد سال پيش، پس از سقوط حكومت رضا شاه، در پي رهايي ياران دكتر تقي اراني از زندان ستم شاهي، در پی باز شدن فضاي سياسي، حزب تودة ايران به همت شماری از برجسته ترين مبارزان راه آزادی و مناديان رهايي ميهن از بندهاي بهره کشی، استبداد، و واپس ماندگي، به ریاست سلیمان محسن اسکندری، یکی از رجال بنام آزادی خواه صدر مشروطیت، بنياد گذارده شد.
حزب تودة ايران در حالي پا به عرصه مبارزه گذاشت كه کشور ما تغييرات و تحولات اساسي يي را تجربه می کرد، و با استقرار تدریجی سرمايه داري وابسته و رشد همزمان طبقه كارگر، جامعه ما نيازمند حزبی رزمنده و پيشرو بود كه پشتیبان و سازمان دهِ طبقه كارگر و زحمتكشان و پاسخ گویِ نیاز مبرم تحولات متناسب با وضعیت اجتماعی و سیاسی میهن باشد. بر اين اساس، حزب تودة ايران، در ادامه سنت های انقلابی مبارزات حزب كمونيست ايران، و رهبران برجسته نهضت رهايي بخش ملی و شخصيت هايي همچون حيدر خان عمواوغلي و دكتر تقي اراني، گام در راه دگرگون ساختن بنيادين جامعه ما گذاشت. تحزب در شكل نوين آن، پيدايش سازمان هاي صنفي، از جمله سنديكاهاي كارگري، اتحاديه هاي مستقل جوانان، دانشجويان، و سازمان هاي پيشروي زنان، پراكندن بذر آگاهي اجتماعي- سياسي و فرهنگي و طرح نظرات انقلابي و پيشرويي همچون ضرورت تصويب قانون كار، اصلاحات ارضی، و خواست الغاي قرار دادهاي استعماری یی كه كشورهاي امپرياليستي بر ميهن ما تحميل كرده بودند، و فرا گیر شدن چنین خواست هایی در جامعه مان، از جمله تأثيرات مستقیم حزب تودة ايران در همان سال های نخست بنیادگذاری اش است.
امپریالیسم و نیروهای ارتجاعی کشور در سيماي حزب ما خطری بزرگ براي منافع خود ديده و مي بينند، و در طول هفتاد سال گذشته از هيچ تلاش و توطئه يي برای نابودي حزب توده ها فرو گذار نكرده اند.
راز ريشه هاي عميق و سترگ اجتماعي حزب تودة ايران، در دقت کم نظیر تحلیل ها و برنامه هایش و انطباق بی خدشه آن بر خواست های زحمتکشان و منافع و مصالح میهن بوده است. از تشكيل ”شوراي مركزي اتحاديه هاي كارگران ايران“، در اسفندماه ۱۳۲۰ ، و بنياد گذاري نخستين اتحاديه هاي دهقاني در اطراف تهران و برخي استان هاي كشور، در خرداد ماه ۱۳۲۲، حزب تودة ايران نيروي رهبری كننده بی بدیل مبارزات كارگری – دهقاني كشور شناخته شد و مورد قبول توده های کار و زحمت قرار گرفت. برگزاری روز جهانی کارگر در ایران، در ۱۱ اردیبشهت ماه ۱۳۲۵، که با شرکت ۷۰۰/۰۰۰ کارگر در سراسر ایران برگزار شد، و همچنین ده ها اعتصاب و راه پیمایی کارگری در آن سال ها، نقش برجسته یی به مبارزات طبقه کارگر در میهن ما داد و فضای سیاسی ایران را به کلی دگرگون کرد.
تلاش حزب در سازمان دهيِ مبارزه بر ضد فاشيسم، و همچنين تلاش در راه دست یافتن به صلح، از عرصه های تاریخی مبارزات توده ای ها و سازمان های گونه گون شان در میهن بوده است. آواي نشریه ”مردم ضد فاشيسم“ ، ارگان تبليغاتي حزب بر ضد فاشيسم، در نخستين سال هاي پس از تأسيس حزب، در سراسر ايران پيچيد و تأثيرات مهمي را در راه مقابله با انديشه هاي فاشيستي در جامعه برجاي گذاشت.
نخستین برنامه حزب توده ایران که در مرداد ماه ۱۳۲۳ ، به تصویب نخستین کنگره حزب رسید، سند درخشانی از ماهیت انقلابی حزب و آرمان های والای آن در راه رهایی کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان، و دانشجویان کشور است. این نخستین سند مبارزاتی یک حزب سیاسی در آن دوره از تاریخ میهن ما بود که پیام آور رهایی میهن از بندهای وابستگی به بیگانه، استعمار، استبداد، و بنا کردن ایرانی آزاد و آباد بود. در نخستین «برنامه حزب» ما مسائل عمده یی از جمله:
”مبارزه در راه استقرار رژیم دموکراسی و تأمین کلیه حقوق فردی، و اجتماعی از قبیل: آزادی زبان، قلم، عقیده و اجتماعات...
مبارزه بر علیه رژیم دیکتاتوری و استبداد...
سعی در گذراندن قانون کار از مجلس شورای اسلامی بر اصول زیر: تقلیل مدت کار روزانه در تمام کشور به هشت ساعت و پرداخت دستمزد متناسب برای کارهای اضافی ... ایجاد بیمه اجتماعی کارگران و کارمندان و مستخدمین ...
واگذاری بلاعوض خالصجات و املاک قابل کشت دولتی به دهقانان بی ملک ... اصلاحات اساسی در مورد تقسیم غیر عادلانه محصول بین ارباب و رعیت ... تجدید نظر در قانون استخدامی کشور به نحوی که مخصوصا شرایط معاش و زندگی کارمندان جز تأمین گردد...
کوشش در توسعه حقوق اجتماعی و برقراری حقوق زنان (حق انتخاب شدن و انتخاب کردن) در مجلس مقننه و انجمن های ایالتی و بلدی. بهبودی اوضاع مادی و تأمین استقلال اقتصادی زنان ...
تساوی کامل حقوق اجتماعی بین کلیه افراد ملت قطع نظر از مذهب و نژاد ...“ مطرح شده بود، و در راه آن ها مبارزه می شد و تا کنون نیز شده است.
طرح چنین خواست های انقلابی و پیشرویی نه تنها فضای سیاسی- اجتماعی آن روز ایران را دگرگون کرد، بلکه اثرات این اندیشه های مترقی و آزادی خواهانه تا به امروز در جامعه ما پابرجاست. هیچ نیروی آزادی خواهی را در میهن ما نمی توان یافت که برنامه سیاسی اش تحت تأثیر از این اندیشه های مترقی و انساندوستانه، از این آغازِ حماسه گون حزب کارگران و زحمتکشان میهن ما، حزب توده ایران، تأثیر نپذیرفته باشد.
با تأسيس حزب تودة ايران و انتشار انبوهي از روزنامه ها، مجله ها، کتاب ها، و نشريه های سياسي، اجتماعي، اقتصادی، و فرهنگي، نسل جوان كشور با انديشه هاي پيشرو، انقلابي، و تاريخ ساز ماركسيسم – لنينيسم آشنا شد، و در نتیجه آن توانست نقش مهم و سازنده ای در تغيير جامعه ما بازی كند. شماری از برجسته ترين متفكران، ادیب ها، شاعران، نويسندگان، و مترجمان كشور در دامان حزب توده ایران پرورش یافتند و زمينه سازِ رشد ادبیات، هنر، و فرهنگِ پيشرو در جامعه ما شدند.
يكي ديگر از عرصه هاي درخشان فعاليت حزب ما، تلاش هاي پيگير آن در عرصه به وجود آوردن همكاری بین نيروهاي مترقي و آزادی خواه كشور بوده و هست. از همان فرداي تأسيس حزب، توده ای ها همواره در راه برقراری اتحادِ عمل بین همه آزادی خواهان و ميهن دوستان كشور به منظور رهايي ايران از چنگال استبداد، وابستگی به بیگانه، و استعمار تلاش کرده اند و نمونه هاي درخشاني از اين فعالیت ها در تاريخ معاصر ميهن ما ثبت شده است. ايجاد ” جبهه آزادی“، دربردارنده نيروهاي مترقي و همچنين روزنامه ها و مديران نشريه های كشور، در تابستان سال ۱۳۲۳ ، برپایی جبهه ”مطبوعات ضد ديكتاتوري“، در ارديبهشت ماه ۱۳۲۷ ، ايجاد ” جمعيت ملي مبارزه با استعمار“، در دی ماه ۱۳۲۹ ، و ده ها تلاش ديگر از این دست در طول هفتاد سال گذشته، از جمله اين نمونه هاست. واقعيت اين است كه، جا افتادن اين انديشه مهم كه رهايي ايران از بندهاي ارتجاع و استبداد نيازمندِ تلاش متحد و همکاری همه آزادی خواهان كشور است، نتیجه تلاش های مستقيم حزب تودة ايران در جامعه ما بوده است.
مبارزه در راه دست یافتن به حقوق پايمال شده خلق هاي مورد ستم ايران، از جمله ديگر عرصه هاي فعاليت حزب ما در طول هفتاد سال گذشته بوده است. بنیادگذاری و تأسيس حزب تودة ايران با آغازِ پیکار در راه رهايي خلق هاي ايران از بند ستم ملي و طبقاتي ارتباطي گسست ناپذير دارد. حزب تودة ايران نخستين سازمان سياسي كشور بود كه خواستِ واگذاری خودمختاری در چارچوب ايراني واحد و دموكراتيك را در دستور كار مبارزات سياسي كشور قرار داد، و توده ای ها در صحنه هاي پيكار خونين خلق هاي آذربايجان، كردستان، و همچنين ديگر خلق هاي محروم كشور، از جمله خلق عرب، بلوچ، و تركمن، در راه دستیابی به حقوق شان، از هيچ گونه فداكاری كوتاهي نكرده اند.
از آغاز بنیادگذاری حزب توده ایران در دهم مهرماه ۱۳۲۰ تا کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، که از سوی دولت های امپریالیستی آمریکا و بریتانیا و به منظور سرکوب جنبش مردمی ایران و نهضت ملی شدن نفت ایران سازمان دهی شده بود، تنها در طی ۱۲ سال فعالیت سیاسی، توده ای ها سرچشمه آن چنان تحولات انقلابی یی در ایران بودند که سرتاسر منطقه خاور نزدیک و میانه نیز از بازتاب های شگرف آن تأثیر پذیرفتند. امپریالیسم آمریکا و بریتانیا، حزب توده ایران را بزرگ ترین خطر در مقابل منافع برتری طلبانه خود در منطقه می دیدند. امروز پس از گذشت نزدیک به شش دهه، و در پی گشوده شدن آرشیو ها و انتشار اسناد محرمانه سازمان گران این کودتا، روشن شده است که یکی از هدف های عمده کودتای ۲۸ مرداد، سرکوب خونین حزب توده ایران بود. دستگیری هزاران توده ای، شکنجه و سپس اعدام بسیاری از آنان از جمله رفقای قهرمان سازمان نظامی حزب، به دستور رژیم شاه، نه تنها نتوانست ”ریشه حزب“ را آن طور که دستگاه های امنیتی حکومت سلطنتی تصور و تبلیغ می کرد در ایران بخشکاند، بلکه الهام بخش نسل های نوینی از رزمندگان توده ای و دیگر نیروهای مترقی و چپ میهن گردیدند.
با وجود سرکوب ۲۵ ساله دستگاه های امنیتی رژیم سلطنتی، توده ای ها نقش حیاتی یی را در سازمان دهی مبارزه ضد استبدادی میهن ما ایفا کردند. روزنامه زیر زمینی ”نوید“ که به سردبیری رفیق قهرمان رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) منتشر می شد، توانست با بردن نظرات حزب توده ایران به میان توده ها، و از جمله برای طرحِ نخستین بارِ نظریه ضرورت سازمان دهی اعتصاب عمومی، تأثیر مهمی در سمت گیری مبارزات ضد استبدادی میهن ما برجای گذارد، و سرانجام، این نقش برجسته کارگران توده ای در سازمان دهی اعتصاب کارگران نفت بود که کمر رژیم سلطنتی را در هم شکست.
پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ، نظام سیاسی پوسیده و ضد مردمی سلطنتی را واژگون کرد و با استقرار آزادی، این امکان را پدید آورد که میهن ما بدون دخالت خارجی و حضور ده ها هزار مستشار آمریکایی، به سمت انتخاب نظام سیاسی- اقتصادی خود حرکت کند. حزب توده ایران پس از ۲۵ سال سرکوب خشن و خونین، فعالیت علنی خود را از سر گرفت و در مدتی بسیار کوتاه توانست به نیروی بزرگ اجتماعی یی با نفوذ چشمگیر معنوی تبدیل گردد. تأثیر اندیشه های حزب ما بر اصول مترقی یی از قانون اساسی ـ که دفاع از منافع قشرهای گوناگون اجتماعی و پاسداری از آزادی را در دستور کار خود قرار می دهد ـ در کنار تلاش حزب در سازمان دهی کارگران، کشاورزان، زنان، جوانان، و دانشجویان کشور، خیلی زود هراس ارتجاع داخلی و کشورهای امپریالیستی را که نگران سمت گیری انقلاب بهمن ۵۷ بودند، برانگیخت.
تنها كافي است اشاره كنيم كه در دوران طوفاني سال هاي نخست پس از انقلاب، به همت مبارزه توده ای ها و ديگر نيروهاي مترقي كشور، مسأله «اصلاحات ارضي» و «تصويب قانون كار» كه تا حدودی از حقوق كارگران حمايت كند، با وجود همه مخالفت هاي نيروهاي ارتجاعي و واپس گرا در جامعه به پيش برده شد و تا به امروز هنوز ارتجاع نتوانسته است اين دست آورد هاي هرچند محدود را باز پس گيرد.
رویاروییِ هوشیارانه حزب توده ایران با توطئه های پی در پی امپریالیسم برای شکست انقلاب ایران و ازجمله هشدارهای حزب ما پیرامون امکان حمله نظامی به ایران، و سپس مبارزه براي صلح و بر ضد ادامه جنگ ايران و عراق، از ديگر عرصه هاي مهم و درخشان مبارزه حزب ما است. در سال هاي نخست دهه ۱۳۶۰ ، در پي پيروزي خرمشهر و بيرون راندن ارتش متجاوز رژيم صدام حسين، كه به دست پر توان فرماندهان توده اي ارتش سازمان دهي و بدان دست يافته شد، حزب ما با وجود جو شديد تبليغاتي رسانه هاي حاكم و طرح شعار ”جنگ، جنگ تا پيروزی“ از سوي خميني و ديگر سران رژيم، اين شعار را شعاری نادرست اعلام كرد و نظریه ضرورت پايان جنگ از طريق مذاكره را در جامعه مطرح ساخت. پاسخ مرتجعان حاكم به اين ديد درست و راه گشا، يورش وحشيانه به حزب تودة ايران و كشتار گروهي از برجسته ترين فرماندهان انقلابي ارتش ایران بود.
سرکوب خشن و خونین حقوق و آزادی های دموکراتیک، به بند کشیدن هزاران مبارز آزادی و یورش همه جانبه به حزب توده ایران، در بهمن ماه ۱۳۶۱ ، که به گفته ری شهری جنایتکار، با دستگیری بیش از ده هزار تن از کادرها، فعالان، اعضاء، و هواداران حزب توده ایران همراه بود، باردیگر امکان فعالیت آزاد و علنی را، بر خلاف قوانین داخلی و بین المللی، از حزب کارگران و زحمتکشان میهن ما از بین برد و حاکمیت فاجعه بار رژیم ضد مردمی و استبدادی ”ولایت فقیه“ را بر ایران مستقر و مستحکم کرد.
هم ميهنان گرامي
حزب ما در حالي به استقبال هفتادمین سالگرد تأسيس اش مي رود كه ميهن ما با اوضاعي بیش از پیش بحراني و نگران كننده روبه روست. بیش از دوسال از کودتای انتخاباتی ولی فقیه و روي كار آمدن مجدد محمود احمدي نژاد در مقام رئيس جمهوری برگمارده نظاميان، نيروهاي سركوب گر و تاريك انديشان ” ذوب شده در ولايت مطلقه فقيه“ می گذرد. بیش از دوسال است که نیروهای امنیتی و سرکوب گر و سپاهیان جهل، به جنبش مردمی جان به لب رسیده از بی عدالتی و ظلم و محرومیت های شدید اقتصادی و ناهنجاری های فزاینده اجتماعی می تازند تا صدای حق طلبانه اکثریت جامعه را برای استقرار حکومتی بر پایه آرای مردم و پایبند به حقوق آنان خاموش سازند. با وجود یورش های مسلحانه و خونین به تظاهرات پرشکوه مردمی در اعتراض به کودتای انتخاباتی ولی فقیه، با وجود دستگیری هزاران مبارز و فعال اجتماعی و با وجود دستگیری شماری از رهبران سابق جمهوری اسلامی که همگی از ”یاران نزدیک امام“ بودند، رژیم ولایت فقیه نتوانسته است جنبش مردمی و اصلاح طلبانه میهن ما را سرکوب کند.
ادامه مبارزه برای اصلاحات، و طرد رژیم ولایت فقیه در حکم سد اساسی هرگونه تحول اساسی، بینادین و دموکراتیک ـ شعاری که برای نخستین بار از سوی حزب ما، در نوروز ۱۳۶۹ در جامعه مطرح شد ـ به خواست وسیع جامعه ما و نیروهای سیاسی آزادی خواه تبدیل شده است و سرنوشت و حیات رژیم استبدادی حاکم را به چالش کشیده است.
تنفر و انزجار عمیق اکثریت مردم ما از رژیم ولایت فقیه و رهبر آن، علی خامنه ای، ادامه حیات حکومت کنونی را تنها با تکیه به زور و دخالت روز افزون فرماندهان نیروی ضد مردمی سپاه پاسداران که همه شریان های اساسی اقتصادی کشور را در دست خود قبضه کرده است، ممکن می سازد. مخالفت بخش های مهم و وسیعی از روحانیون و ”مراجع تقلید“ در ”حوزه های علمیه“ و اکثریت کسانی که در گذشته نزدیکی رهبران سیاسی جمهوری اسلامی محسوب می شدند با حاکمیت انحصاری خامنه ای، خانواده و نزدیکان او، و رهبران سپاه و نیروهای انتظامی، نشان گرِ حرکت سریع و خطرناک ایران به سمت یک دیکتاتوری نظامی با سیمای مذهبی است.
رژیم، برنامه سازمان يافته و وسيعي را براي سركوب كامل جنبش مردمي و دست آورد هاي هشت سال تلاش برای اصلاح حکومت مداری در ایران به مرحله اجرا گذاشته شده است. تهاجم پيگير و در عين حال فزاينده به جنبش مستقل كارگري كشور، در كنار تهاجم وسيع به تشكل هاي دانشجويي، و سركوب خشن فعاليت هاي سياسي- اجتماعي زنان كشور و همچنين بستن روزنامه هاي منتقد و زير فشار قرار دادن نويسندگان و روزنامه نگاران دگرانديش، به بند و حصر کشیدن شماری از شخصیت های اجتماعی - سیاسی کشور، از جمله موسوی و کروبی، نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم و از رهبران جنبش اعتراضی برضد کودتای انتخاباتی ولی فقیه، همه بخشي از برنامه یی واحد براي تثبيت موقعيت ارتجاع و بازگرداندن حرکت چرخ تحولات كشور به سال هاي دهه ۱۳۶۰ است.
حزب ما در جريان برگزاري انتخابات سال ۱۳۸۴ ، با برشمردن خطراتي كه جنبش را تهديد مي كرد، همه نيروهاي مترقي و آزادی خواه كشور را به اتحاد عمل و تلاش واحد براي شكست برنامه هاي ارتجاع فراخواند. اين تلاش ها متأسفانه در فضاي ناسالم سياسي و شعارهاي تند و غير واقع بينانه شماری از نيروهاي سياسي – اجتماعي كشور و عدم حمایت از نامزدی «معین» در انتخابات، و همچنين مماشات و بي عملي نيروهاي اصلاح طلب كه سكان اداره دولت وقت را در دست داشتند، عملی نشد، و نيروهاي ارتجاع توانستند گامي بلند در راه تحميل برنامه هاي خود بر جامعه بردارند و شرايط دشواري را براي ادامه روند اصلاحات ايجاد كنند، روندی که با سازمان دهیِ کودتای انتخاباتی خرداد ماه ۱۳۸۸ ، و پایمال کردن رای میلیون ها شهروند میهن ما، مفهوم تازه ای به واژه ”انتخابات“ در رژیم ولایت فقیه داد. آنچه در دوران دولت احمدی نژاد و حاکمیت انحصاری ارتجاع بر سه قوه کشور رخ داده است، فاجعه یی عظیم است که آینده کشور و نسل های بعدی را با خطرات جدی رو به رو کرده است. اعمالِ مجموعه سیاست های مخرب و ضد ملی اقتصادی- اجتماعی در راستای تأمین منافع کلان سرمایه داری اداری(بوروکراتیک) و تجاری، شدت یافتن دهشت بارِ فقر و محرومیت که باید گفت در تاریخ معاصر میهن ما کم سابقه بوده است، ادامه سياست ها در راستاي هرچه بيشتر خصوصي كردنِ صنايع و مراكز توليدي كشور و ”تعديل انساني “ نيروي كار، يورش براي تغيير قانون كار و پايمال كردن بيش از پيش حقوق كارگران و زحمتكشان، بر خلاف همه ادعاها و قول هاي انتخاباتي در زمينه تقسيم پول نفت ميان زحمتكشان، و همچنين زمزمه احياي سياست هاي گزينشي مطرود دهه ۶۰ در دانشگاه ها و ادارات كشور، سيماي واقعي دولتي ضد مردمي و آزادي ستيز است كه هدفش سركوب خشن و خاموش ساختن هرگونه صداي مخالفي در كشور است .

هم میهنان گرامی!
بی عدالتی بی سابقه، فقر و محرومیت در کنار فشارهای کمر شکن اقتصادی و خفقان شدید، در مجموع، اوضاع غیر قابل تحملی را برای بخش های وسیعی از جامعه و حتی بخش هایی از نیروهای درون و پیرامون حاکمیت فراهم آورده است. اوج گیری اختلاف ها و درگیری ها با دولت احمدی نژاد، مانور برای ”انتخابات“ مجلس و سپس ”انتخابات“ ریاست جمهوری که پایان کار دولت منفور احمدی نژاد است، امکان های نویی را برای سازمان دهی مجدد و تشدید مبارزه بر ضد رژیم ولایت فقیه فراهم آورده است که باید با هوشیاری از آن ها بهره گرفت. در چنين شرايطي، ميهن ما بيش از پيش نيازمند حركتی متحد، وسیع، و سازمان یافته بر ضد رژيم ديكتاتوري حاكم است. جنبش های آزادی خواهانه یی که کشور های خاورمیانه را در ماه های اخیر فرا گرفته اند و به سقوط شماری از حکومت های استبدادی و ضد ملی منطقه از جمله حکومت حسنی مبارک در مصر و در تونس منجر شده اند، نشان داد که با حرکت سازمان یافته همه نیروهای اجتماعی، و خصوصا حضور نیرومند طبقه کارگر و زحمتکشان در این روند، می توان ارتجاع حاکم را به عقب نشینی و تن دادن به خواست های جنبش مردمی وادار کرد. این نیازی است که جنبش مردمی ما از نبودِ آن رنج برده است و به پاسخ گویی به این نیاز باید با تمام توان برخاست.

رفقا، اعضاء، هواداران، و دوستان حزب!
پیکار هفتاد ساله حزب توده ایران با همه فراز و نشیب های آن با تکیه به تلاش هاي خستگي ناپذير شما امكان پذير بوده و هست. در طول هفتاد سال گذشته و از جمله در سال هاي اخير، اعضاء و هواداران حزب ما با توطئه هاي گوناگون ارتجاع برای نابودي حزب شان روبه رو بوده اند، و در اين مصاف دشوار پرچم پر افتخار حزب كارگران و زحمتكشان كشور را همچنان در اهتزاز نگاه داشته اند. شكست ارتجاع در نابودي حزب تودة ايران به مفهوم پايان توطئه ها و ترفند هاي رژيم نيست. رژيم استبدادي حاكم همچنان حزب تودة ايران را دشمن اصلي برنامه هاي ضد ملي و ضد مردمي خود مي داند و همچنان همه تلاش ها و امكانات خود را به منظور ضربه زدن به صفوف حزب ما به كار مي برد. كشتار صدها تن از كادرهاي برجسته، رهبران، شخصيت هاي اجتماعي، سياسي، و فرهنگي حزب ما در جريان فاجعه ملي، كه در جريان آن هزاران زنداني سياسي جان باختند، در كنار توطئه حزب سازی و تلاش به قصد پراکنده کردن اعضا و هواداران و شکافته شدن صفوف حزب، بخشي از تلاش حاكميت به منظور ” كندن ريشه هاي“ حزب از جامعه بوده است كه تا به امروز نیز ادامه دارد. از سازمان دهیِ ”شوهای تلویزیونی“ قربانیان شکنجه برای بی اعتبار کردن تاریخ و مبارزات حزب توده ایران، تا خاطره نویسی های با نظارت شکنجه گران، برپایی دستگاه های عریض و طویل تبلیغاتی برای حمله به برنامه سیاسی- مبارزاتی حزب ما، و ”رهبر“ سازی دستگاه های امنیتی، هیچ کدام از این توطئه ها، با وجود همه دشواری هایی که بر سر راهِ فعالیت حزب ما پدید آورده است، اما نتوانسته اند پیکار حزب توده ایران در راه دست یافتن به آرمان های والای طبقه کارگر ایران را متوقف کند. انتشار منظم و وقفه ناپذیر ”نامه مردم“، ارگان مرکزی حزب توده ایران، برگزاری کنگره های سوم، چهارم، و پنجم حزب، در دشوار ترین شرایط، و نفوذ گسترده و فزاینده اندیشه ها و برنامه های مبارزاتی حزب ما در بین نیروهای اجتماعی و سیاسی کشور، نشان گرِ ادامه حیات پر ثمر حزب توده ها و شکست برنامه های ارتجاع و امپریالیسم است.
حزب ما، در دهه های اخیر، پس از یورش گسترده و خونین رژیم جمهوری اسلامی، همچنین با بحران های جنبش کارگری و کمونیستی جهان و فروپاشيِ كشورهای سوسياليستي در دهه ۸۰ قرن گذشته ميلادی و تهاجم فزاينده تبليغاتيِ امپرياليسم جهاني بر ضد جنبش جهاني كارگری و كمونيستي رو به رو بوده است، و باید گفت که دشوار ترين آزمون تاريخ خود را با سربلندی پشت سر گذاشته است.
در هفتادمین سالگرد تأسيس حزب تودة ايران، شايسته است كه همراه با گرامي داشتِ خاطره تابناك ده ها هزار جانباخته توده ای، با مبارزات سترگ آنان تجديدِ عهد كنيم، و اعلام داریم كه: حزب تودة ايران، حزب كارگران، زحمتكشان و محرومان كشور، حزب زنان مبارز و آزادی خواه، حزب جوانان و دانشجويان مبارز، حزب روشنفكران، نويسندگان و هنرمندان پيشرو و حزب افسران ميهن دوست و آزادی خواه، همچنان در كنار همه آزادی خواهان و نيروهاي ملي و مترقي كشور در راه ريشه كن كردنِ استبداد و استقرار آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعي به مبارزه تاريخي خود ادامه مي دهد و همه تلاش ها و امكان های خود را در راه دست یافتن به اين آرمان هاي والا به كار خواهد گرفت.
مبارزه ادامه دارد، و آينده از آنِ خلق و نيروهاي ملي و آزادی خواهي است كه در كنار مردم و براي عملی شدن خواست هاي جنبش مردمي مي رزمند!

درود آتشين به خاطره تابناك جان باختگان توده ای و همه جان باختگان راه آزادی، استقلال، و عدالت در كشور!
فرخنده باد هفتادمین سالگرد تأسيس حزب تودة ايران!
با هم به سوي برپاییِ جبهه واحد ضد ديكتاتوری، برای طردِ رژيم ولايت فقيه، و استقرار آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعي!

کمیته مرکزی حزب توده ایران
۴ مهرماه ۱۳۹۰

به نقل از نامه مردم، شماره 878، 4 مهر ماه 1390








همبستگی بین‌المللی با مبارزه مردم ایران در راه صلح، پیشرفت، و دموکراسی


همبستگی 70 حزب و سازمان مترقی در هفتاد سالگی حزب

ما حزب‌های کمونیست، کارگری و ترقی‌خواه چپ امضا کننده زیر، نگرانی خود را نسبت به رخدادهای ایران، و بحران سیاسی و اقتصادی یی که کشور را در بر گرفته است و به مردم ایران گزند جدّی وارد می‌آورد، اعلام می‌کنیم:
ما نسبت به حذف یارانه‌ها در مقیاس گسترده از کالاهای اساسی، سوخت و حامل‌های انرژی در نوامبر ۲۰۰۹، که افزایش قیمت‌ها و بالا رفتن سرسام‌آور نرخ تورم را سبب شده است، ابراز نگرانی می‌کنیم. خصوصی‌سازی گسترده و همه‌جانبه شرکت‌ها و بنگاه‌های بخش دولتی و در پیش گرفتن سیاست درهای باز از سوی دولت در زمینه واردات، موجب ویرانی و ازهم ‌پاشیدگی اقتصاد کشور شده است. طبق آمار رسمی، میزان بیکاری ۱۴/۵ درصد است، و بیشتر از ۲۰ درصد مردم کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند.
ما به شدت نگران این امر هستیم که رژیم ایران برای مقابله با نیروهای مخالف، همچنان به دستگیری، حبس و شکنجه کردن مخالفان سیاسی‌اش ادامه می‌دهد. فعالیت همه نیروهای سیاسی چپ، ترقی‌خواه و مستقل، از جمله حزب توده ایران، ممنوع و غیرقانونی اعلام و هرگونه فعالیت آن ها به شدت محدود شده است. سندیکاها و اتحادیه‌های صنفی را منحل می‌کنند و رهبران آن ها را تحت پیگرد قرار می‌دهند و بازداشت می‌کنند.
واکنش رژیم در برابر هرگونه انتقاد از سیاست‌های نسنجیده و نابخردانه آن، چیزی نبوده است جز تحمیل یک فضای ترس و وحشت در کشور. رژیم برای ایجاد ترس، متوسل به اعدام شده است. در شش ماهه اول سال ۲۰۱۱، بیشتر از ۵۰۰ تن اعدام شده‌اند. بسیاری از این اعدام ها به شیوه قرون‌ وسطایی در ملأ عام اجرا شده است.
ما اقدام‌های سرکوب گرانه نسبت به جنبش مردمی در ایران را محکوم می‌کنیم. ما همبستگی قاطع خود را با فعالان سندیکایی، زحمتکشان، زنان، جوانان و همه نیروهای ترقی‌خواه و دموکراتیک ایران که در راه حقوق دموکراتیک و بشر، عدالت اجتماعی و اقتصادی، صلح و دموکراسی مبارزه می‌کنند، اعلام می‌کنیم.
ما خواهان آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی هستیم. ما هرگونه شکنجه بدنی و روانی زندانیان سیاسی را محکوم می‌کنیم.
در عین حال، ما هرگونه دخالت دولت‌های امپریالیستی و متحدان آن ها را در ایران، که تلاش دارند نقشه‌های خود برای ایجاد یک ”خاورمیانه بزرگ“ را به پیش ببرند، محکوم می‌کنیم.
به اعتقاد ما، تصمیم‌گیری در مورد سرنوشت و سمت‌گیری آینده کشور، و دستیابی به صلح، دموکراسی و پیشرفت، فقط حق خود مردم ایران است.

ـــــــــــــــــــــــ

حزب توده ایران
حزب کمونیست یونان
حزب مترقی زحمتکشان قبرس (آکل)
حزب کمونیست بریتانیا
حزب کارگران بلژیک
حزب کمونیست در دانمارک
حزب کمونیست فنلاند
حزب کمونیست آلمان
حزب کمونیست اتریش
حزب کمونیست‌های ایتالیا
حزب سوسیالیست لتونی
جبهه مردمی سوسیالیست لیتوانی
حزب کمونیست لوکزامبورگ
حزب کمونیست مالت
حزب کمونیست جدید هلند
حزب کمونیست نروژ
حزب کمونیست پرتغال
حزب کمونیست فدراسیون روسیه
حزب کمونیست بوهم و موراوی (جمهوری چک)
حزب کمونیست کارگری مجارستان
حزب کمونیست کارگری بوسنی هرز گوین
حزب کمونیست اسپانیا
حزب کار سوئیس
حزب کمونیست ترکیه
حزب کمونیست جدید یوگسلاوی
حزب کمونیست برزیل
حزب کمونیست شیلی
حزب کمونیست کلمبیا
حزب کمونیست آمریکا
حزب کمونیست مکزیک
حزب کمونیست ونزوئلا
حزب کمونیست پرو
حزب کمونیست هندوستان
حزب کمونیست پاکستان
حزب کمونیست لبنان
حزب کمونیست اردن
حزب مردم فلسطین
جبهه مردمی آزادی فلسطین
حزب کمونیست آفریقای جنوبی
حزب کمونیست سودان
حزب دموکراسی و سوسیالیسم الجزایر
حزب دموکراسی و سوسیالیسم مراکش
جبهه پولیساریو (صحرای باختری)
حزب آفریقایی استقلال دماغه سبز (کِیپ وِرد)
حزب کمونیست استرالیا
اتحاد میهنی گالیسیا
حزب کمونیست سوئد
حزب کمونیست کانادا
حزب کمونیست فرانسه
حزب استقلال و کار سنگال
حرکت التجدید تونس
حزب کارگران کمونیست تونس
حزب نوسازی (رفونداسیون) کمونیست ایتالیا
حزب کمونیست (جزیره) رئونیون
حزب کمونیست (جزایر) مارتینیک
حزب کمونیست بلژیک (والانس)
جبهه آزادی‌بخش ملی بحرین
تریبون‌ترقی‌خواه تونس
جمعیت تریبون دموکراتیک ترقی‌خواه بحرین
حزب کارگران سوسیالیست کرواسی
حزب کمونیست مصر
حزب کمونیست خلق اسپانیا
حزب کمونیست بنگلادش
حزب کارگران بنگلادش
حزب کمونیست عراق
حزب کمونیست اسرائیل
حزب کمونیست ها کاتالونیا
سازمان جوانان کمونیست بریتانیا
سازمان زنان عرب (اردن)
حزب کمونیست هند (مارکسیست)

به نقل از نامه مردم، شماره 878، 4 مهر ماه 1390







پیام های تبریک احزاب کارگری و کمونیستی جهان


به مناسبت هفتادمین سالگرد تأسیس حزب توده ایران ده ها پیام تبریک از سوی اعضاء، هواداران و دوستان حزب و همچنین احزاب کارگری و کمونیستی جهان به دبیرخانه کمیته مرکزی رسیده است که ”نامه مردم“ آنها را بتدریج به چاپ خواهد رساند.

پیام تبریک حزب ترقی‌خواه زحمتکشان قبرس (آکل)
کمیته مرکزی آکل، گرم‌ترین درودهای رفیقانه‌اش را به مناسبت هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب توده ایران، تقدیم حزب شما می‌کند. بنیادگذاری حزب توده ایران در پی رشدِ طبقه کارگر ایران و با تأثیر برانگیزاننده انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، نقطه عطفی در مبارزات طبقه کارگر ایران برضد امپریالیسم و بهره کشی سرمایه‌داری بوده است.
حزب توده ایران در تاریخ هفتاد ساله‌اش نه تنها پیوند تنگاتنگی با زندگی طبقه کارگر و مردم ایران داشته، بلکه تأثیر تعیین کننده‌ای نیز در امر پیکار در راه دموکراسی، آزادی‌های سیاسی، و پیشرفت اجتماعی داشته است. حزب شما دوران‌های دشواری را در تاریخ فعالیت خود پشت سر گذاشته است، که پیگرد و بازداشت و کشتار بسیاری از کمونیست‌های ایران در هر دو رژیم ایران در این هفتاد سال، نمونه‌ یی از آن دشواری‌هاست. به علت تحمیل وضعیت ”غیرقانونی“ که ده‌ها سال از سوی دیکتاتوری‌های ددمنش بر شما تحمیل شده است، فعالیت حزب شما حتی امروز نیز در بیرون از مرزهای کشور صورت می‌گیرد. شماری از کمونیست‌ها و ایرانیان ترقی‌خواه به دلیل باورهای سیاسی‌شان زندانی، شکنجه و اعدام شده‌اند.
به مناسبت سالگرد بنیادگذاری حزب شما، ما بار دیگر همبستگی خود را با مبارزات شما در راه برقراری دموکراسی، عدالت اجتماعی، ترقی و بهروزی در کشورتان و در جهان اعلام می‌کنیم. روابط دوجانبه نزدیک، و درکِ متقابل میان دو حزب ما، که در طی سالیان شکل گرفته است، مایه خوشوقتی و خرسندی ماست. حزب ما همواره آماده و مشتاق همکاری‌های برادرانه نزدیک‌تر با حزب شماست و خود را متعهد به آن می‌داند.
کمیته مرکزی آکل
۱ مهرماه ۱۳۹۰ (۲۳ سپتامبر ۲۰۱۱) ـ نیکوزیا
**************

پیام تبریک حزب کمونیست بریتانیا
به کمیته مرکزی حزب توده ایران

رفقای گرامی،
حزب کمونیست بریتانیا هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب توده ایران در ۲ اکتبر ۱۹۴۱ (۱۰ مهر ۱۳۲۰) را به شما تبریک می‌گوید. از همان روزهایی که ایران یک نیمه‌مستعمره امپراتوری بریتانیا، و امپریالیسم بریتانیا دشمن مشترک بود، کمونیست‌های بریتانیا همواره اهمیت ویژه‌ای برای همبستگی با کمونیست‌های ایران قائل بودند. زمانی که مردم ایران برای پایان دادن به تسلط اقتصادی خارجی بر منابع طبیعی‌شان در دوران نخست‌وزیری محمد مصدق اقدام کردند، کمونیست‌های بریتانیا موفقیت مردم ایران را جشن گرفتند. و زمانی که کودتای سیا- بریتانیا در سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲) دموکراسی ایران را درهم کوبید و حکومت استبدادی را دوباره برقرار کرد، کمونیست‌های بریتانیا آن را محکوم کردند. کمونیست‌های بریتانیا همواره حامی مبارزات دلیرانه حزب توده ایران بر ضد آن حکومت خودکامه بودند، و برای نقش کلیدی آن حزب در بسیج مقاومتی که سرانجام به سرنگونی آن حکومت منجر شد، ارزش و احترام قائل بودند. از آن زمان تا کنون، و به‌رغم یورش‌های مداوم رژیم مذهبی ایران به سازمان‌های حزبی و از دست دادن هزاران تن از اعضای خود، حزب توده ایران همچنان از مبارزه در راه دست یافتن به همه آرمان‌های ترقی‌خواهانه آن انقلاب دست نکشیده است و به آن ادامه می‌دهد.
حزب کمونیست بریتانیا از شرایط پیچیده مبارزه‌ یی که در ایران جریان دارد، و از نقشی که حزب شما در این مبارزه و به‌ویژه پس از انتخابات بحث‌برانگیز خرداد ۸۸ دارد، به‌خوبی آگاه است. ما همواره همبستگی خود را با میلیون‌ها تن از جوانان، زنان و مردان، کارگران و روشنفکرانی که در راه صلح، دموکراسی، آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنند، اعلام کرده‌ایم. ما همواره نسبت به اعمال شکنجه، دستگیری و قتل مخالفان رژیم اعتراض و آن را محکوم کرده‌ایم. کمونیست‌های بریتانیا خواستار پایان دادن به اعدام‌ها در ایران شده‌اند.
رفقای گرامی،
به این مناسبت، حزب کمونیست بریتانیا بار دیگر با شما و مبارزه‌تان تجدید همبستگی می‌کند. حزب ما، هم‌رأی با حزب توده ایران، بر مخالفت با هرگونه مداخله خارجی و امپریالیستی در ایران، و بر خواست یک خاورمیانه فارغ از تسلط و کنترل امپریالیستی تأکید دارد، و در پیکار دشوارِ حزب شما در راه دموکراسی، عدالت اجتماعی، و سوسیالیسم در ایران، خود را همراه شما می‌داند.
با گرم‌ترین درودهای رفیقانه
رابرت گریفیتز، دبیرکل حزب کمونیست بریتانیا
*******************

پیام تبریک حزب کمونیست سودان
رفقای کمیته مرکزی حزب توده ایران،
کمیته مرکزی، و اعضای حزب کمونیست سودان، بدین وسیله گرم‌ترین درودهای رفیقانه و صمیمانه‌ترین تبریک‌های خود را به مناسبت هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب شما، به رفقا و اعضا و دوستان عزیز حزب توده ایران تقدیم می‌کنند. ما در حزب کمونیست سودان از سهمی که حزب شما در مبارزه مردم ایران برای دستیابی به دموکراسی و عدالت اجتماعی داشته است و دارد، به‌خوبی آگاهیم. حزب توده ایران طی هفتاد سال موجودیت خود در خط مقدم پیکار مردم ایران، سرمشق و نمونه یک سازمان پیکارجو بوده است. حزب شما سهم ارزش مند، بسزا، و تعیین کننده‌ای در موفقیت و دستاوردهای مردم ایران و خاورمیانه داشته است. حاصل مبارزه شجاعانه و بی‌باکانه حزب شما در دوران حکومت مصدق، طلیعه ملی کردن منابع طبیعی در منطقه بود. این گام مهم، راه را برای ادامه مبارزه دیگر ملت‌های منطقه در راه دست یافتن به حقوق‌شان گشود، که از بازتاب‌های آن، ملی کردن کانال سوئز از سوی جمال عبدالناصر، و ملی کردن نفت در شماری از کشورهای خاورمیانه بود. نقش حزب شما در مبارزه با رژیم شاهنشاهی و سرنگون کردن آن نیز نقشی عمده و حیاتی بود.
ما همچنین برای انترناسیونالیسم حزب توده ایران و سهمی که این حزب در پیکار خلق‌های جهان در راه دموکراسی، آزادی ملی و اجتماعی، و صلح داشته و دارد، ارزش زیادی قائلیم. امروزه حزب توده ایران یکی از گردان‌های فعال جنبش جهانی کمونیستی و کارگری است. حزب شما با تکیه بر اصول ضدامپریالیستی و همبستگی بین‌المللی، سهم خود را در پیروزی و دستاوردهای مبارزه با امپریالیسم، صهیونیسم، و ارتجاع خاورمیانه ادا کرده است. همکاری متقابل، همبستگی برادرانه، و پیوندهای پیکارجویانه میان دو حزب ما، مایه سربلندی و افتخار ماست. نه تنها مبارزه ما با رژیم‌های ارتجاعیِ دین سالار (اسلام سیاسی)، و نه تنها تعهد و اعتقاد مشترک دو حزب ما به یک الگوی جایگزین دموکراتیک، بلکه وفاداری و اعتقاد راسخ ما به اصول مارکسیسم و تلاش‌های خستگی‌ناپذیر ما- به‌رغم دشواری‌ها و عقب‌نشینی‌ها- در تداوم مبارزه در راه دست یافتن به آرمان‌ها و خواست‌های مردم ‌مان است که ما را به یکدیگر نزدیک می‌کند. همکاری‌های ما صرفاً به شرکت در نشست‌های بین‌المللی و کارزار‌های همبستگی بین‌المللی محدود نیست؛ بسیار بیشتر از آن است. آنچه اهمیت دارد، نحوه و کیفتیت همکاری ما، تبادل تجربه مبارزاتی ما، درس‌گیری ما از یکدیگر، و همیاری ما در کمک به شکل دادن آینده مردم‌ مان است. این روابط ما مبتنی بر تجربه سالیان دراز مبارزه و همکاری در سازمان‌های دموکراتیک بین‌المللی است. ما به نقشی که دو حزب ما در تحکیم و تقویت و ترویج آرمان‌های انترناسیونالیسم از طریق تلاش‌های مشترک داشته‌اند افتخار می‌کنیم، که از آن جمله است فعالیت ما در سازمان‌هایی مثل ”اتحادیه بین‌المللی دانشجویان“، ”فدراسیون جهانی سندیکاها“، ”فدراسیون جهانی جوانان دموکرات“، ”فدراسیون جهانی دموکراتیک زنان“، و ”شورای جهانی صلح.“
رفقای گرامی!
بار دیگر، تبریک‌های برادرانه و پیکارجویانه ما را به مناسبت هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب توده ایران بپذیرید. زنده باید انترناسیونالیسم.
آینده از آن ماست. پیش به سوی دموکراسی و سوسیالیسم.
دبیرخانه کمیته مرکزی حزب کمونیست سودان
*******************

پیام تبریک حزب کمونیست آمریکا به حزب توده ایران
رفقای گرامی حزب توده ایران،
با کمال مسرّت گرم‌ترین درودهای رفیقانه ‌مان را به مناسبت هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب شما تقدیم شما می‌کنیم. از سال ۱۹۴۱ (۱۳۲۰) که حزب شما پایه‌گذاری شد، تا کنون شما با سرکوبی روبه رو و دست‌به‌گریبان بوده‌اید که موجب از دست دادن جان هزاران تن از بهترین رهبران و فعالان حزبی شما شده است. در دوران پهلوی‌ها، با وجود آنکه حزب شما در معرض سرکوب وحشیانه ساواک قرار داشت، توانست سازمانی مخفی تشکیل دهد که به شما امکان داد بتوانید نقشی کلیدی در سازمان‌دهی طبقه کارگر ایران و بسیج آن در برابر ارتجاع داخلی و مداخله‌گران امپریالیستی بازی کنید. کار شما در راه بسیج کارگران صنعت نفت برضد امپریالیسم بریتانیا و متحدان ایرانی آن، و نیز پشتیبانی شما از حکومت دموکراتیک زودگذر اوایل دهه ۱۹۵۰ (۱۳۳۰)، حائز اهمیتی حیاتی بود. و بار دیگر، در پی کودتای ”سیا“ ساخته سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲) و استقرار مجدد سلطنت مطلقه، حزب شما با سرکوبی فجیع روبه رو شد، اما به لطف کار عالی شما در میان کارگران، دهقانان، روشنفکران و جوانان، حزب شما توانست به حیات و کار خود ادامه دهد؛ به این ترتیب بود که شما توانستید در سرنگونی سلطنت در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) نقشی حیاتی داشته باشید. پیامد گردش به راست شدید جمهوری اسلامی در رژیم مذهبی خمینی، سرکوب شدیدتری بود که حزب شما متحمل آن شد، و در این میان هزاران تن از اعضای ارزش مند و اکثریت رهبری حزب شما قربانی یک کشتار دسته‌جمعی شدند. اگر هر حزب دیگری به جای شما بود، بر اثر شدت سرکوبی که شما متحمل شدید، کاملاً متلاشی می‌شد و از میان می‌رفت، اما حزب توده به سازمان‌دهی در شرایط مخفیانه ادامه داد، به طوری که توانست در سازمان دادن کارگران ایران به عنوان بخشی از تظاهرات اعتراضی بر ضد رژیم ارتجاعی مذهبی ایران نقش عمده‌ای بازی کند.
حزب کمونیست آمریکا، همبستگی خود را با تلاش‌های شما در راه بازگرداندن دموکراسی به ایران و مخالفت با هرگونه و همه‌گونه مداخله امپریالیستی در امور داخلی کشور شما، اعلام می‌کند.
بار دیگر، هفتادمین سالگرد تأسیس حزب‌تان را صمیمانه به شما تبریک می‌گوییم.
شعبه بین‌المللی حزب کمونیست آمریکا
*******************

پیام حزب کمونیست بنگلادش
به کمیته مرکزی حزب توده ایران،
از طرف کمیته مرکزی حزب کمونیست بنگلادش، مناسبت تاریخی هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب توده ایران را به شما تبریک می‌گوییم. همین‌جا، بار دیگر بر دوستی درازمدت‌ مان با حزب شما، و نیروهای ترقی‌خواه و مردمی کشورتان، تأکید می‌کنیم و برای همه شما موفقیت کامل در مبارزه عادلانه ‌تان با رژیم مذهبی و غیردموکراتیک ایران آرزومندیم. از همین مناسبت تاریخی استفاده می‌کنیم و بار دیگر سرکوب و آزار و اذیت کمونیست‌ها و نیروهای ترقی‌خواه را در کشور شما به شدت محکوم می‌کنیم.
به اعتقاد ما، حزب توده ایران با رهبری خردمندانه شما (کمیته مرکزی)، امروزه وظیفه تاریخی یی برای رهنمون شدن ملت و کشور بزرگ تان به سوی پیروزی و استقرار یک دموکراسی غیرمذهبی (سکولار) و سوسیالیسم را بر عهده دارد و انجام می‌دهد. ما اعتقاد راسخ داریم که حزب توده ایران به میراث پرافتخار فداکاری‌هایش وفادار است و به مبارزه درخشان خود و مقاومت در برابر همه فجایع و توطئه‌های امپریالیسم آمریکا ادامه خواهد داد. ما امروزه در مبارزه‌ یی مشترک با جهانی‌سازی امپریالیستی شرکت داریم، که به دست تجاوزکارترین و خونخوارترین دشمن بشر، یعنی امپریالیسم آمریکا، هدایت می‌شود. ما صادقانه امید داریم و بر این باوریم که دوستی میان دو حزب ما در آینده هرچه بیشتر تقویت خواهد شد. ما برای مردم ایران در مبارزه عادلانه ‌شان همراه با رهنمودهای حزب توده ایران، کمال موفقیت را آرزو داریم. ما به رهبری حزب، اعضا و هواداران حزب، برای حفظ و اعتلای مبتکرانه و موفقیت‌آمیز ایدئولوژی و آرمان مارکسیسم و لنینیسم تبریک می‌گوییم.
زنده باد حزب توده ایران و پیوندهای برادرانه‌اش با حزب ما!
زنده باد دوستی میان مردم بنگلادش و مردم ایران!
با درودهای انقلابی،
منظور‌الاحسان خان، صدر
مجاهدالاسلام سلیم، دبیرکل
داکا - بنگلادش اول مهرماه ۱۳۹۰ (۲۳ سپتامبر۲۰۱۱ )

به نقل از نامه مردم، شماره 878، 4 مهر ماه 1390







گرامی داشت هفتادمین سالگشت زایش و جاودانگی رحمان هاتفی


*جغرافیای من، همه تاریخ است

”به استقبالت، پهلوانان از تندیس ها گریختند“ حیدر مهرگان

بر سینه سلولی سرد و یخ زده، آنجا که در زمانه ای شَرنگ گونه تر و کین توزتر از هزارها دشنام و دُشنه قلبِ جهان تپیده بود، مردی از تبارِ توفان و آتش با خونِ خود نوشته بود: ”راه همان است که من رفتم.“ دانشی مردی بود والامنش و تیزهوش که به گفته لنین بزرگ ”با مغزی سرد و قلبی گرم“ رزمیده بود. در کهکشان کاغذی گوتنبرگ و در گستره پُرگزند روزنامه ‌نگاری بی هیچ گفت و گو از بهترین های ایران و جهان بود. بر دامنه دانش گیتی ساز و ریالیستیکِ مارکسیسم - لنینیسم دستی چنان فراخ و بلندکرانه داشت که با دانشوران این رشته بر سرِ این یا آن آموزه ”پیچیده“ تئوریک نَرد سخن می‌ ریخت.
هنر و شیوانگاری (ادبیات) ایران و جهان را نیک می شناخت و خود در نقد این هردو رشته ژرف نگر وتأثیرگذار بود. شعر می سرود و قصه می نوشت. پژوهنده ای بود سخت کوش و رزمنده ای رزم آشنا که چیره دستی‌ اش در پنهان کاری و سازمان دهی نمونه وار بود. اگر خوش باوری برخی ها به دروغ پردازی ها و شارلاتانیسم مذهبی جمهوری اسلامی نبود حتا سگانِ دست آموزِ سازمانِ سیا نیز نمی توانستند ردش را بو بکشند.
هم زمان با پی ریزی و زایش حزب توده ایران (۱۰ مهر ۱۳۲۰) او نیز چشم بر سایه روشنِ هستی گشوده بود. همواره در چنین روزی گفته بود و می‌ گفت: ”حزب یک روز پیرتر شد.“ پدرش افسر ژاندارمری بود و برای انجام ماموریتی تازه به تبریز رفته بود که تهمتن بالابلند ما زاده شده و هفته‌ای دیگر همراه با خانواده خود به تهران بازگشته بود. و سرانجام آن ‌قدر خوش قلب و مهربان و مردم دوست بود که حتا مخالفان راه و روش سیاسی او نیز شیفته اش بودند: ”من هرگز هم مشرب... او نبودم“ اما ”این روزنامه ‌نگار سبزچشم خنده بر لب یکی از چهره‌هایی است که من در زندگی حرفه‌ای خود هرگز او را از یاد نمی برم.“ 1
نام سیاسی ‌اش را از حیدرخان عمواوغلی (مهندس تاری وردیوف) از پیشگامان جنبش کارگری و کمونیستی ایران و نیز از مهر و مهرگان، خجسته ماه پی ریزی حزب توده ایران گرفته بود: سخن از رحمان هاتفی منفرد (حیدر مهرگان) یکی از بزرگ ‌ترین و برجسته ‌ترین قهرمانان جنبش کارگری و کمونیستی ایران و جهان است.

”معراج مردان بالای دار است“ حلاج

رژیم اشغالگر ایران حتا از کالبد زخم خورده و هزار تکه رحمان هم می ترسید. آن‌ قدر که خبر انوشگی (شهادت) او را همواره پنهان نگاه می ‌داشت. این در حالی بود که وی تنها دو ماه پس از دستگیری اش در زیر مرگ بارترین شکنجه ها جان سپرده بود: ”انقلابی بزرگ،شاعر، نویسنده، پژوهشگر، روزنامه نگار نامدار کشور، رفیق رحمان هاتفی منفرد (حیدر مهرگان) عضو هیأت سیاسی وقت حزب و از رهبران و بنیادگذاران گروه آذرخش که سپس به سازمان نوید معروف شد در زیر شکنجه های بهیمی رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی جان سپرد...“ (نامه مردم، شهریور ۱۳۶۷).
نخستین کسی که حماسه انوشگی (شهادت) رحمان را فریاد برکشیده بود رفیق فاطمه مدرسی (سیمین فردین) استوره بی آلایش شکنجه گاه ها و قهرمان پایداری در زندانهای اسلامی بود. رژیم که از لت و پار کردن سیمین نیز راه به جایی نبرده و نتوانسته بود حتا به اندازه یک هجای کوتاه دهانش را بگشاید سرانجام نیرنگی اندیشیده بود. او را در میان انبوهی از پاسداران برای دیدار با پدر بیمارش به خانه برده بودند. شاید پدر چیزی بگوید و او را ”به راه آورد!“ اما این بار نیز کور خوانده بودند. هنگامی که سیمین را می ‌بردند که به زندان باز گردانند، در همان آستانه خانه و به گونه‌ ای که همه رهگذران بشنوند ناگهان فریاد برآورده بود: ”این جنایت کاران رحمان را کشتند! قهرمان ما را تکه‌ تکه کردند! اما او دهان باز نکرد...“ 2 و بدین گونه اما خبر جان گذشت رحمان را به گوش همه رسانده بود. دژخیم ها بر سر سیمین کیسه ای کشیده بودند و او را در زیر رگباری از مشت و لگد یک راست به سلول انفرادی برده بودند.
حیدر مهرگان باور انقلابی اش را به حزب توده ایران از سر راه نیاورده بود که به همین آسانی ها هم آن را واگذارد و به راه خود رود. او که با بدبینی به حزب تراز نوین طبقه کارگر ایران گام در سپهر مه آگین کار سیاسی گذاشته بود بعدها در فرایند دستگیری هایش در سال‌های ۴۵ و ۵۰ خورشیدی در دیدار و گفت و گو با رهبران زندانی حزب توده ایران به مرز آگاهی و شناخت رسید: ”قزل قلعه خلوت بود. من با بی ایمانی مطلق به حزب توده ایران وارد بند شدم... می دانستم خاوری در همان بند است. شبی که فردایش باید از قزل قلعه می ‌رفتم تصمیم گرفتم خاوری را ببینم. همه می ‌دانستند که اعدامی است. نزدش رفتم و مثل یک خبرنگار... سوالاتم را کردم و او آرام پاسخ داد. نمی‌دانم این گفت و گو چقدر طول کشید اما می‌دانم که سپیده زده بود و من هنوز همه سئوال هایم را نکرده بودم . او روزهای انتظار اعدام را پشت سر می گذاشت و من آخرین روزهای بازداشت را. وقت جدایی نتوانستم جلوی اشکم را بگیرم. در حال و هوای آن سالها این ایمان بی خدشه به حزب باور ‌نکردنی بود. هنگام جدایی خاوری می‌ خواست بداند درباره آنچه شنیده‌ام چه فکر می کنم. گفتم: آنچه را امشب شنیدم تا حالا در رمان ها خوانده بودم...! سرمست از آن همه ایمان از زندان آزاد شدم.“ 3
دو سالی از این دیدار تاریخی بر نگذشته بود (۱۳۵۲) که به حزب پیوست و گروه آذرخش و سپس نوید را پی ریخت. هم‌ زمان، با رادیو پیک ایران و دیگر رسانه‌ های حزبی به همکاری آغاز کرد. حماسه گلسرخی از نخستین جُستارهای وی بود که از این رادیو پخش شد.
هاتفی در روزنامه ‌نگاری نبوغی نمونه وار داشت. این او بود که در سال ۱۳۵۷ در جایگاه سردبیر روزنامه‌ی کیهان اعتصاب ۶۲ روزه مطبوعات را سازمان دهی کرد و به فرجام رساند. پیش از آن، سالها جانشین دکتر مهدی سمسار و سپس امیر طاهری سردبیران وقت کیهان بود. در این دومین دوره اما همه کارهای سردبیری را به تنهایی انجام می ‌داد و ”امیر طاهری از وی همواره به عنوان کمک اول خود یاد می کرد.“ 4
رفیق هاتفی اگرچه در سالهای پایانی رژیم شاه ”معاون امیر طاهری... بود اما همه تغییر و تحولات کیهان با نظر او انجام می ‌گرفت و دکتر مصباح زاده مدیر مؤسس روزنامه کیهان و امیر طاهری... تسلیم نظرات او بودند. رحمان علاوه بر سردبیری روزنامه کیهان، تنها نشریه مخفی طرفداران حزب توده ایران را با کمک چند تن از بچه‌های روزنامه کیهان و تشکیلات کوچک ولی منسجم گروه نوید منتشر می کرد.“ 5
در آن سالها بسیاری از روزنامه نگاران و نیز کارگران و کارمندان بخش‌ های فنی و اداری روزنامه‌ ها که می ‌رفتند تا کار روزانه خود را آغاز کنند در میان کاغذها و روزنامه های روی میز کارشان یا در کشوی آن با کتاب‌های مارکسسیتی در اندازه های بسیار کوچک و نیز با هفته نامه‌ های نوید و اعلامیه های حزبی رو به رو می‌شدند و به تازه ترین رخدادهای پشت پرده سیاست که خود نیز از آن بی ‌خبر مانده بودند دست می یافتند. آنها با شگفتی از هم می ‌پرسیدند که چه کسانی و چگونه این‌ جزوه ها را می‌ آورند و در دسترس شان می گذارند؟ در آن میانه اما دستگاه دوزخی ساواک کُشتیار خود شده بود که سرنخی، چیزی از گروه نوید پیدا کند و نتوانسته بود. این در ‌واقع نبوغ کم آسای رفیق هاتفی در ارگانیزاتوریسم و سازمان دهی بود که سازمان نوید را بس پنهان کارانه پی ریخته بود و نگذاشته بود لو برود. هم از این‌ گونه بود که سازمان غرورآفرین نوید همچون پدیده ای بی همانند در جنبش کارگری - کمونیستی ایران و جهان به یادگار ماند و استوره رحمان را جاودانه تر کرد. به یاد داشته باشیم که وی سازمان نوید را در زمانه ای پی ریخت که ”تروریسم سازمان یافته دولتی به اوج و جنونی رسیده بود که حتا در ابعاد جهانی هم کم مانند بود.“ 6
وی نخستین شماره فصل نامه و سپس هفته نامه نوید را در هزار نسخه درآورد (دی ۱۳۵۴) و تیراژ آن را که در سراسر کشور پخش می‌ شد تا آستانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به ۲۴۰ هزار شماره رساند. چنین بود که سازمان نوید تنها در سال ۱۳۵۷ بیش از ۳۰۰ هزار نسخه روزنامه مردم، ماهنامه دنیا و کتاب ‌های مارکسیستی را که از خارج می‌ آمدند در سراسر کشور پخش کرد. هم چنین، گاهنامه تئوریک به سوی حزب را که با شهادت هوشنگ تیزابی بر زمین مانده بود تا بازگشت رهبری حزب از خارج کشور چاپ و پخش کرد. در هوشمندی سیاسی رفیق مهرگان همین بس که او پس از پیشامد خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ برای نخست بار از کار بس (اعتصاب) سراسری برای درهم شکستن شالوده حکومت نظامی ازهاری و رژیم سترون شاه سخن گفته بود: ”تنها یک راه باقی است؛ مؤثرترین راه: با اعتصاب عمومی سراسری، کودتای نظامی شاه را علیه مردم درهم بشکنیم.“ 7 و این چشم اسفندیار رژیم شاه بود. و سرانجام هنگام که پیکار مسلحانه در دستور روز تاریخ درآمده بود، باز این گروه نوید بود که پارتیزان های توده‌ ای خود را به میدان نبرد با رژیم شاه کشاند: ”آنچه آموخته ‌ایم اینک باید به کار ببریم. یک روز هر کلمه‌ ای که می آموختیم، پربارتر از سدها (صدها) گلوله بود و امروز هر گلوله، پرمعنی تر از هزارها کلمه است.“ 8
پنج سال پس از پی ریزی و پیکار سازمان بی همتای نوید و سه سال و سه ماه پس از درآیند هفته نامه نوید، واپسین شماره آن در ۲۶ اسفند ۱۳۵۷ با چاپ ۷۳- مین شماره آن به پایان رسید و با نخستین شماره علنی مردم پیوند خورد. رفیق هاتفی در این واپسین شماره نوشت: ”امید که هرگز در میهن ما آن ‌چنان شرایطی تکرار نشود که ضرورت انتشار نوید و نویدهای زیرزمینی را ایجاب کند.“ 9
دریغ که رفیق نستوه و نابغه ما آرزویی از این‌ گونه نژاده و انسانی را بسی زودتر آنچه می‌اندیشید با خود به ژرفای گور برد.
کارل مارکس به درستی گفته بود: ”خداوند تکامل باده خود را در کاسه سرکشتگان می نوشد. و آنان که به پندار خود تخم اژدها کاشته اند، جز کرم خاکی نمی دروند.“
اینک رحمان هاتفی در اوج ترسناک ترین سانسورهای دولتی ایران قهرمان میلیون‌ها ایرانی است و هم اینان اند که راه و روش وی را پی خواهند گرفت و به فرجام خواهند رساند.
ارثیه مینویی مهرگان
در سایه روشن انقلاب بهمن ۵۷ اما پهلوان بلند بالا و خوش سیمای ما دیگر هیچ نمی آرامد: خواندن، پژوهیدن، نوشتن، سازماندهی کردن، راهبری شبکه‌های حزبی و... این همه تنها گوشه‌ هایی از تک و پوی تهمتنانه رحمان اند. هم در این سال ها به آفرینه ای می ‌اندیشد که پاسخی شگرف و ژرف بینانه به شوق و تشنگی نسل نو برای آشنایی با گذشته حزب باشد. باید بازهم از خواب شبانه زد و کوهی از اسناد حزبی را ”از آغاز پیدایی تا انقلاب بهمن ۵۷“ کاوید و پیمود. باید این دریای خروشان و ناپیدا کرانه را چنان در کوزه ای کوچک ریخت که هیچ چیز آن تاریخ تلخ و شیرین چهل ساله در سایه نماند و سلوک وادی به وادی تشنه کامان گُم دره های خاراگین شناخت را به فرجام آورد. کار اما همچون شیوه تغزلی حافظ آسان نمون است و دشواریاب.
هایکو ژاپنی به درستی گفته بود: ”یک سخن، همه جهان را تعیین می‌کند.“
و اینک نوبت رحمان بود که از آزمونی چنین خَستودنی و خطیر و شگفت برآید. در سال ۱۳۶۰ هنگام که نخستین چاپ اسناد و دیدگاه ‌ها درآمد همه دیدند که پهلوان جوان ما بار دیگر تهمتنی کرده و در برابر ارتش بهتان زنان و مشاطه گران حزب ستیز چه جانانه ایستاده است. او که با فروتنی عارفانه اش کتاب را ”جز جامی از چشمه و نَمی از باران“ نمی ‌دانست نوشت که در کتاب هزار صفحه ‌ای او ” گنجاندن تمام وجوه چهل سال رزم و آفرینش [حزب] که هیچ عرصه‌ ای از حیات مادی و معنوی جامعه از آن برکنار نبوده انتظاری غیرواقعی است...“ و من؛
من نه آنم که دو سَد نکته رنگین گویم
همچو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
وی بر هامش اسناد و دیدگاه‌ ها نوشت: ”در سراسر تاریخ حزب توده ایران کمتر رویکرد و دگردیسه نوآورانه و انقلابی و حتا به ندرت اندیشه و بارقه ای روشنگر و راهگشا وجود دارد که جامعه را به پیش برده باشد و نخستین بار توسط حزب توده ایران عرضه نشده یا... فراورده تلاش و پیکار پیگیر آن نباشد. این دعوی سترگی است اما گزافه نیست...“
کوتاه سخن، تاریخ جنبش توده ‌ای ایران به گویش رحمان هاتفی این‌ گونه هاشور خورده بود: ”اینک تاریخ حزب توده ایران است که سخن می گوید. نه با زبان مورخان و تذکره نویسان که با زبان بی شبهه عمل و اندیشه خود. به گفته گزنفون: ”بگذار تاریخ خود لب بگشاید. اشباح گذشته بیش تر از راویان امروز که دستخوش مهر و کین اند از رازهای گذشته آگاه اند. در این نمای پهلوانی، روح واقعی تاریخ میهن ما زبانه می کشد. بی آشنایی با زیستنامه حزب توده ایران شناخت تاریخ معاصر ایران به سامان نمی رسد...“ 10

”انقلاب ناتمام تاریخ، اقتصادی است در پویه شدن“
کارل مارکس
ولتر بورژوا می ‌توانست بنشیند و برای انقلاب آینده ساز فرانسه آموزه آفرینی کند. اما نگاه او به تاریخ، نگرشی پیشرو و دیالکتیکی نبود: ”تاریخ، گردآورند (مجموعه ای) از جنایت ها، نادانی ها، و ناکامی های آدمی است!“
رحمان هاتفی اما از زِیجی دیگر به رصد تاریخ برمی خاست: ”از سکوی امروز بهتر می ‌توان دیروز را دید. بغرنجی های گذشته، اکنون معمایی حل شده است.“ 11 وی در جایگاه تاریخ نگار می ‌گفت: مساله این است که چگونه می ‌توان تاریخ را به وجود آورد. مساله دانستن درس ‌های تاریخ است. همیشه هستند و... خواهند بود آنهایی که از تجربه تاریخ هیچ نیاموخته اند.“ 12 و ”به تاریخ می ‌توان دروغ گفت اما تاریخ دروغ نمی گوید...“ 13
حق با مرزبان نامه است که ”هر اساسی که نه بر راستی نهی، استوار نماند.“
او در کتاب - انقلاب ناتمام – به تاریخ نگاران و تذکره نویسانی که زنجیره درهم تنیده رخداده‌های تاریخی را از هم می درند و خود را در اندازه یک ”وقایع نویس ژاژخا“ فرو می ‌افکنند آموخت که به گفته کارل مارکس ”تاریخ اقتصاد در دست عمل است“ و برای رمزگشایی از داده‌ های آن باید بستری را کاوید و پژوهید و دید که به پیشامدهای تاریخی جان می‌ بخشند و شخصیت می دهند. نه! ما تاریخ را به شیوه ولتر، برگ‌های بریده از هم و گردآورِندِ ”نادانی های“ انسان نمی دانیم. از سیسرون بیاموزیم که گفت:
”نخستین آیین تاریخ نگاری آن است که نادرست نگوییم. ”رحمان هاتفی کتاب ارجمند انقلاب ناتمام – زمینه‌های سیاسی و اقتصادی انقلاب مشروطه ایرانِ - خود را در دهه 50 خورشیدی نوشت و با نام ر. ه. اخگر به چاپ سپرد. اما دریغ که با یورش ساواک به چاپخانه، همه نسخه های آن به جز یکی خمیر شدند. وی بار دیگر بر آن شده بود که آفرینه ارزشمند خود را به گونه پاورقی در ماهنامه آفتاب که شماری از هواداران حزب توده ایران آن را در نخستین سالهای انقلاب در می آوردند به چاپ رساند که این بار نیز آفتاب به بند کشیده شد و این ماند و ماند تا حزب توده ایران آن را در مهرماه ۱۳۸۰ به چاپ رساند و بدین گونه به سه دهه انتظار پایان داد. رفیق هاتفی امیدوار بود که در پاره های واپسین کتاب، از پیش ‌زمینه های انقلاب مشروطه فراتر بگذرد و به خود انقلاب بپردازد که دستگاه دوزخی ولایت فقیه به او امان نداد و این سدای رسای تاریخ را برای همیشه خاموش کرد. بدین گونه میهن ما انسانی تراز نو و دانشوری سترگ را برای همیشه از دست داد.
منتقدی از تبار بلینسکی
رحمان هاتفی بر گستره نقد دیالکتیکی آفرینه های شیوانگارانه و هنری، بی هیچ گفت و گو از بهترین ها بود. به ویژه که در شناخت و شناسندِ و برکشیدن نبوغ های نهفته هنری، ژرف نگری و تیزهوشی شگفت گونه داشت. از میان نمونه‌هایی که نخست بار آتش قلم وی بر سویه های تاریک کاراکتر هنری شان پرتو افکند یکی هم اردشیر محصص بود که نقد نقادانه و بلینسکی وار رحمان ”در بهار یک بلوغ حاصل‌ خیز“ ناگهان همچون آذرخشی در سیاه شبان دهه های چهل و پنجاه خورشیدی تیراژه کشید و چشم‌ ها را مات و مبهوت محصص کرد: ”ازتالار قندریز تا گالری سیحون راه درازی نیست... اما اردشیر این راه را [در اندرون خویش] چند ساله پیمود نخستین جوانه های آن روز اینک به جنگلی انبوه بدل شده است. کودک با استعدادی که در تالار قندریز شوق زده و سرمست به سیاه مشق هایش خیره شده بود، حالا به سختی می‌ تواند ابعاد وحشتناک دنیایی را که خود ایجاد کننده آن است باز شناسد. در زیر پوست آن کودک عاصی، غولی رشد کرده است که می‌خواهد جهان را در میان مشت هایش بفشارد و با ناخن هایش تا اعماق زمین و زمان را بکاود. کودک ناراحت تالار قندریز در برابر خود دنیای دیوانه ‌ای می‌ دید که گرفتار یک سوء تفاهم مدحش است. این دنیا به فضای خواب‌ های پریشان و کابوسی بیشتر شباهت داشت. منطق آن بی‌ منطقی بود. یک جور درهم ریختگی و ازهم پاشیدگی. دنیایی که بوی پوسیدگی و زوال می‌داد در حال فروریختن و غرق شدن بود. اما به ظاهر همه چیز آن در جای خود قرار دشت. در این دنیای نامطمئن و دروغگو، آدم‌ها سایه‌های لرزان و بی مفهومی بودند که خودشان را تکذیب می‌ کردند...“ 14
ای کاش می ‌شد همه آن نقد نقادانه را که از قلمی بس عاشق و شورَنده و شوریده برتافته بود پشت سر هم می آوردیم. و چه می‌ شود کرد وقتی تهاراه و شیوایند این جستار نه تکثیر و بازآوری واژه به واژه آن نقد مردمی که برتافتن تهمتنی و دلیری رحمان است که در سکوت سُربی و چندش آور سال‌ های سرد و مه آگین آن سال ها بر کاغذ کاهی روزنامه می آورد. در آن سال ها، کاریکاتورهای اجتماعی و طرح های به شدت سیاسی اردشیر محصص در برخی رسانه‌ ها همچون روزنامه اطلاعات در می‌ آمد و کمتر کسی ”توانایی جسور او را در دریدن نقاب هیولاها و آدم‌ ها“ می شناخت و در می یافت که ”او در رسوا کردن چقدر بی رحم است.“ و این تنها رحمان بود که سکوت سُربی سالها را درهم شکست و گفت: ای ”سیاستمداران پرابهت بادکنکی که به یک نوک سوزن“ بادتان خالی می ‌شود. ای ”خرده بورژواهای فربه و شکم پاره که در شکم و زیر شکم تان خلاصه“ می ‌شوید. ای ”دیوانه ‌های“ گریخته از «دارالمجانین»! اینک این هنرمند مردمی ما اردشیر است که ”چون یک باستان شناس، اعماق جان و روان مردم دور و برش را می کاود و از زیر آوار گوشت و استخوان و خون، شخصیت حقیقی و پنهان آنها را بیرون می‌کشد و زیر ذره‌ بین طنز هوشیار و زیرک خود می ‌برد.“ 15
اما رحمان عاشق بود و پروای زندان و زنجیر و تازیانه را نداشت. ای کاش آنها که به شخصیت شیوا و استوره ای او نزدیک ‌تر بوده‌ اند همتی بدرقه راه کنند و نوشته ‌های رحمان را از لابه لای رسانه‌ ها بیرون آورند و زمینه را بر چاپ گرد آورند (مجموعه) نوشته‌ های مطبوعاتی وی هموار سازند. به ویژه که پهلوان دانشور ما گویا کار رسانه ای خود را با نوشتن داستانهای جانانه در روزنامه قدیمی صبح امروز (سالهای آغازین دهه چهل به این سو) آغازیده بود که جا دارد این داستانها نیز گردآوری و در دفتری جداگانه شیرازه شوند.

دیدار با آرش
سال ۱۳۶۰ سال دیدار با آرش رحمان بود: نقدی راه گشایانه در شناخت دیالکتیکی آرش کمان گیر سیاوش کسرایی. او این بار نیز با واژگان آتشین خود به هماورد منتقدانی برخاسته بود که در ”رنگین نامه‌ های“ با ویژگی ”آدامس های آمریکایی“ پرسه می‌ زدند و ”آرش را به گناه پیوند با“ گذشته ”و به مثابه بازمانده ای از یک نژاد منقرض“ تحقیر می ‌کردند. رحمان آمده بود که به گفته خود ”منتقدان“ رنگین نامه نویس و غوغاسالارانی را که ”مس را به جای طلا سکه می ‌زدند“، فستیوال نشین ها، جشن هنرباف ها و وازدگانی از این ‌گونه را به جای خود بنشاند. آخر مگر نه اینکه ”شاعران بزرگ، در عین حال برترین مورخان زمانه اند و آنجا که تاریخ نویسان متوقف می‌شوند، شاعران آغاز می کنند؟“ 16
رحمان اما در چهره سراینده آرش کمان گیر شاعر تاریخ را می ‌دید «اما نه فقط تاریخی که روی داده است که شاعر آن تاریخی که باید روی دهد... این است نیرویی که در تلاقی واقعیت با آرزو، در تلاقی تاریخ، آن‌ گونه که هست و آن‌ گونه که باید باشد آزاد می ‌شود.
وی در شعر کسرایی دو گونه انسانِ – زمینی و سرزمینی – می‌ دید و می ‌دانست که این ”عین همان جوهری است که شعر کسرایی را...“ بر می ‌کشد و بر فرازه های استوره ای اپیک و حماسه می نشاند. رفیق هاتفی اما در چهره آرش شیوا تیر نیرویی را یافته بود ”که طبیعت را به تاریخ مبدل کرده است“: او ”برده ای است که نسل در نسل فروخته شده. دهقانی است که برده داغ خورده و حراج شده را در زیر پوست خود پناه داده و کارگری است که هر صبح، چون یک برده نوین در کارخانه فروخته شده او از تبار رنج و کار است و از او برمی ‌آید که رنج مردم را با قلب رنج دیده خود عوض کند.“
او در سیمای آرش کمان ابرو پرومته هم روزگار ما خسرو روزبه را می دید: ”مگر نه اینکه کسرایی منظومه آرش را با الهام از خاطره پهلوانیِ روزبه سروده؟ و مگر نه اینکه آرش باستانی در شبح آرش معاصر به ملاقات فرزندان خود که در کوره شکنجه گاهها ذوب می ‌شوند تا از آنها برای میدان های فردا پیکره بسازند می‌ رود و دست در دستشان می‌گذارد؟“ 17 و سرانجام آرش جوان ما دفتر نقدی از این‌ گونه را چنین فرو می‌ بندد: ”اینک ما، قشونی از آرش...“ قشونی که در پساپشت فرمانده استوره ای و بلند بالای خود خسرو روزبه با رزم افزار شعر و شناخت و شعور به ستیز با امپراتوری سرمایه می ‌رود .
اکتبر و ضد اکتبر
نگاه ژرف و نگران استوره روزگار رنج آزمای ما با کاوندگی بلینسکی وار خود که روندها و پدیده‌ های پیرامونش را از کُنه و از سرشت آنها می پویید و می پژوهید، و نیز تیزنگری نقادانه وی، همچون تازیانه های تازنده بر پیکر آموزه ها و آورندهای کژآیند زمانه فرود می ‌آمد و با هر ضربه خود گوهر مینوی دانش و شناخت را از دل خاراسنگ های دروغ و بهتان و کژ اندیشی بیرون می‌ کشید و می آخت وتراش می‌ داد.
رحمان در پلمیک ها و در گفتارهای حقیقت جویانه و نیز در شاهکارهایی که از قلم شوریده وش و شیوای او برمی تافت به راستی که نمونه وار و اندک یاب بود و کمتر کسی به گرد او می ‌رسید. اگر در سالهای دهه ۵٠ خورشیدی توانسته بود کژروی های رزم چریکی جدا از توده را به خسرو گلسرخی نشان دهد، در سالهای این سوی انقلاب نیز با نقدهای جانانه اش در روزنامه مردم توانست چشم انبوهی از فرزندان خلق را که دل در گرو رزم چریکی بسته و راه خود را از توده مردم جدا کرده بودند به چشم حقیقت باز کند. در نقدهایی که بر آموزه های خام دستانه مائوایستی و تروتسکیستی می‌نوشت، پژوهندگان حقیقت با برهانی چنان پولادین و اندیشه شکن رو به رو می‌شدند که ذهن و زبانشان خواه ناخواه از فاکت گزینی های خرده بورژوایی و دهان پُرکن تهی می‌ شد. در نقدهای تئوریک حیدر مهرگان که در امرداد ۱۳۶۰ در جزوه اکتبر و ضد اکتبر بازآوری شدند تاریخ نه از آن‌ گونه که راست باوران چپ نما می‌ پسندند که از دیدرسی واقعی گِروانه هاشور خورده بود.
رحمان در جستار درک دوران از دیدگاه لنینیسم و مائوایسم به درستی نوشت: ”شوریده نشان دادن دوران کنونی و تحریف ویژگی‌های آن، دستاورد چپ روها و چپ نماهای ما نیست. در این عرصه مائوایسم پیش کسوت و بنیادگذار است. در کنار همه آثار و ثمرات فاجعه آمیز مائوایسم و شبه تئوری هایش، یکی نیز درهم و برهم کردن مفهوم دوران و تنزل آن به سطح بازیچه ای برای اغراض سیاسی خاص بود. مائوایست ها در آستانه دومین انشعاب بزرگ در جنبش کارگری و کمونیستی جهان تغییر دلخواه و متناقضی را به جای محتوی عینی دوران گذاشتند تا برای ارتداد خود محملی بتراشند...“ آنها می گفتند: ”دوران ما عبارت است از دوران امپریالیسم، دوران انقلاب پرولتری، دوران پیروزی سوسیالیسم و کمونیسم.“ 18 رحمان می افزاید: ”این تعریف که... مختصات دو عصر را در یک عصر ادغام کرده است، در‌واقع هجومی بود علیه جنبش کارگری و کمونیستی. طغیانی بود علیه مصوبه های این جنبش که در بیانیه احزاب برادر در کنفرانس های ۱۹۵۷ و ۱۹۶۰ مسکو اشعار می ‌داشت: ”محتوای اصلی دوران ما که از انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر آغاز شده عبارت است از گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم.“ 19
”اکتبر و ضد اکتبر“ در جستارهای چهارگانه خود مات شدگان و ناباوران وادی چپ را با ”کلید درک دوران“ به‌ آزمونگاه آموزه ها و تئوری های رنگ و وارنگ تاریخی می ‌برد و از میان انبوه واژه‌ ها و اندیشه‌ های تلنبار شده در آن، گوهرِ تراش خورده سوسیالیسم علمی را بیرون می ‌کشید و در دستشان می گذاشت.

”از تک نگاری تا اپیکوگرافی
آن جا که زندگی به معدن معنی می ‌رسد
مرگ، کلام آخر نیست“
مهرگان
دامنه تک نگاری های حماسی و مردمی حیدر مهرگان با همهٴ پراکندگی تاریخی شان بلند کرانه است و گستره مند. این اوست که نخست بار در حماسه سرودی که از فراز شکنجه گاه گذشت از کرانه های کوتاه زیست نامه نویسی فراتر گذشت و به سرایش غزل واره ای حماسی برخاست و از این نیز فراتر، در اندرون جان و اندیشه انوشای زمانه هوشنگ تیزابی به سیر و سلوکی روانکاوانه پرداخت و رمز و رازهای شخصیت شگرف وی را پژواک کرد. آن همه تک نگاری شعرگونه که همچون گنجی گزاف و بازیافته از کُنه و از سرشت شخصیت تیزابی برتافته بود اما خود سرگذشت سالها بعد کسی بود که از مرزهای افسانه و استوره نیز فرسنگ ها فراتر گذشت: ”دژخیمان، شش ساعت متوالی هوشنگ را لگدمال کردند. روی زخم های پایش دوباره تازیانه کشیدند. کفل ها و مردی اش را با سیگار سوزاندند و وقتی از هوش رفت دوباره به هوشش آوردند و کار را از سر گرفتند...“
هاتفی در این تک گویی درونی و پیش نگرانه زیرین گویی سرگذشت خود را پیش خوانی کرده است. سرگذشتی که در واپسین دمان هستی تیزابی از زبان خموش و پرغوغای هوشنگ برمی‌ جوشد: ”نامت را به من بگو. می‌ خواهم این طلسم را در مشت داشته باشم.“، ”من هزارها بار مرده ‌ام و باز متولد شده‌ ام... کدام نامم را می‌ خواهی؟ در پشت هریک از نامهای من، سرهای از بدن جدا شده مناره شده‌ اند، تن های در آتش سوخته و پیکرهای به دار آویخته صف کشیده ‌اند. من بردیای دروغینم که از من بزرگ ‌ترین دروغ تاریخ را ساختند من به چهره اشرافیت آدم خوار تف کردم. من مزدکم که فریاد زدم همه گرسنه ها باید سیر شوند. من صاحب الزنجم که پانسد (پانصد) هزار برده را... شوراندم... من بابکم که بر قله‌ های سپند ایستادم... من ستارم که از لوله تفنگ های امیرخیز جرقه زدم و در آبهای ارس منتشر شدم. من حیدرم که با کوله ‌باری از نان آمدم... من روزبه ام که از هر زخمم سدایی (صدایی) می ‌آید. من نامهای بی شمار دارم که هر یک از آنها سنگ گور شریف ترین مردم است. آیا هنوز مرا نمی‌شناسی؟“
و به راستی کیست و در سودای کدام جادو است که این همه نام را در ملودی تنها یک نام – رحمان هاتفی – نشناسد؟ کی است؟

حماسه گلسرخی
ای سرو سر فراز!
این رسم تو است که ایستاده بمیری
خسرو گلسرخی
زمزمه کردن، فریاد کشیدن، توفان برانگیختن و از بودن و سرودن درفشی از آذرخش و تیراژه برافراشتن چندان هم که می ‌گویند دشوار نیست، اما هنگام که دماوند تلنبار شده بغض تاریخی تو دارد سینه ات را می‌ کوبد و می فشارد و می‌ خواهی بر آن همه احساس انسانی چیره شوی و بُرهانمند و بهنجار بگویی، به راستی که دشوار است، و دشوارتر از این همه هنگامی است که می ‌روی تا تراژدی و حماسه را درهم آمیزی و می کوشی از میان اروندرود اشک ها و مویه هایت مغز نغز حماسه و اپیک را بازگشایی و بر دایره مینای داوری در اندازی.
حیدر مهرگان نه تنها با زیست نامه رفیق سالهای نوجوانی به بعد خود – هوشنگ تیزابی – چنین کرد که حماسه زندگی و رزم خسرو گلسرخی – دوست و همکار خود را در روزنامه کیهان -نیز با هق هق گریه سرود. و مگر نه این که کمونیست برجسته جهان سینما – چارلز چاپلین – با چشمی خون گرفته می خنداند و با چشمی دیگر می گریاند. سخن انجیل است که ”در خرد بسیار، اندوه بسیار است“ هاتفی در حماسه گلسرخی به سراغ شاعری می ‌رود که جهانی بزرگتر را می پژوهید اما از همه این جهان هیچ چیز برای خود نمی ‌خواست. یکی در هوای رزم چریکی جدا از توده (گلسرخی) و دیگری رهرو هماورد توده ‌ای به پیشاهنگی حزب طبقه کارگر (مهرگان) و مگر نه این که لنین بزرگ در رمزگشایی از شور انقلابی چریک های روسیه (اس ارها و دیگران) گفته بود: ”قربانی کردن یک انقلابی برای آنکه پست سرشتی برود و پست نهادی دیگر جای او را بگیرد خردمندانه نیست“ گفت و شنود انقلابی این هر دو اما از دو دامنه گونه گون سیاسی آغاز می‌ شود و سرانجام در کانون بهنجار و مردمی رزم توده ‌ای به هم می ‌رسد. چنین است نبوغ نمونه وار رحمان هاتفی در سخن وری و پلمیک سیاسی.
وی در پاسخ به پرسش گلسرخی از افشاگری سیاسی همچون مبرم ترین وظیفه برای یک مبارز خلق سخن گفته بود. و آن‌ قدر گفته بود و شنیده بود که سرانجام گلسرخی از ناباوری به یقین رسیده وگفته بود: ”یک مشت جوجه انقلابی روشن فکر می خواهند پا جای چه گوارا بگذارند و به خیال خودشان با آتش بازی و سدای ترقه مردم را بیدار کنند.“ و ”اما اینها خودشان بیشتر احتیاج دارند که یکی بیدارشان کند.“ 20
خسرو یکبار هم مشت های گره کرده اش را به ورشکستگان سیاسی زندان نشان داده و گفته بود: ”از کتیرایی و روزبه بیاموزیم.“ 21
هاتفی جزوه حماسه گلسرخی را با نام سیامک و اندکی پس از شهادت گلسرخی و کرامت دانشیان (۲۸ بهمن ۱۳۵۲) نوشت و در همان سالها به شیوه چاپ زیراکسی و زیرزمینی به میان مردم برد.

واپسین غروب تهمتن
زمزمه های زندان، هم راه با هُرم دوزخی تیرماه، آورندی تازه را سلول به سلول با خود می ‌برد: لاجوردی جلاد از شکنجه گران رحمان به سختی برآشفته و گفته بود: ”او باید هرچه زودتر دهان باز کند. ما در اینجا سنگ ‌ها را هم به صدا در آورده‌ ایم چه رسد به مشتی پوست و استخوان!“
آن روز از سایه روشن بامداد تا پاسی از غروب، شکنجه گران یکی از پس دیگری به جان تهمتن نستوه ما افتاده و کوشیده بودند دهان او را نیز همچون برخی وازده ها و درهم شکسته ها بگشایند. سترگ مرد جوان ما اما همچون فرخی لب دوخته هیچ نگفته بود.
دشنام پشت دشنام بود که از گند چاله دهان شکنجه گران فرو ریخته بود و هوای گرم و تنش آلود زیر هشت را به گند کشیده بود. شکنجه گرها با کابل و مشت و لگد پهلوها و سینه رحمان را کوبیده بودند. چهره اش چنان خونین و درهم شکسته بود که حتا آینه هم او را نمی شناخت.
رحمان کف به دهان آورده بود و خون قی کرده بود. با لگدی دیگر، اندام درهم تنیده اش تابی خورده بود و چرخیده بود و رو به دیوار افتاده بود. از میان چشم ‌های نیمه بازش دیوار پیش رو را دیده بود که ازهم شکافته بود.
نخست خسرو روزبه را دیده بود که با چهره جذاب و مردانه اش پا در سلول گذاشته بود و سپس هوشنگ تیزابی را که تازه ترین شماره به سوی حزب را به نزد رفیق قدیمی خود دراز کرده بود!.و اشک شوق چشم‌های استوره زمانه را پوشانده بود.
لگدی دیگر بر پهلوی تهمتن فرود آمده بود. اما او که دیگر دردی را برنمی تافت. او که دیگر چیزی را حس نمی‌ کرد، لبخندی به زیبایی همه گلهای بهاری بر لبش شکفته بود. بازجو رو به شکنجه گر فریاد کشیده بود: چرا گذاشتی بمیرد! چرا او را کشتی؟ او که حتا یک کلمه هم حرف نزده بود. حتا یک نفر را هم لو نداده بود! چرا گذاشتی بمیرد احمق! و رحمان هم چنان لبخند زده بود. لبخند تکاوری که از هماورد با دشمنی نیرنگ پیشه و سرسخت سربلند بر آمده بود. او با مرگ و جاودانگی خود پشت دشمن را به خاک کشیده بود.
شکنجه گران و بازجوها عربده کشیده و هم دیگر را به دشنام بسته بودند. از میانشان، یکی با چهره ای کریه تر از هزار کفتار با تفاله های درهم تنیده ریشی سیاه و انبوه، با کابل بر پیکر آرمیده استوره کوبیده بود. اما نیم سدایی هم از او در نیامده بود. کفتار کابل به دست گویی همان سلطانی بود که به گفته گیوم آپولینر شاعر ”نفخی متعفن رها کرده بود... با جراحت ها و غده های چرکین، با پوزه خوک و ...“ 22
بازجوها همچون جانوران درنده عربده کشیده بودند و کفتار کابل به دست باز هم زوزه کشیده بود و پیکر بی جان تهمتن را به تازیانه بسته بود. آنها به مرده ها هم تازیانه می‌ زدند و از کالبد بی جانشان می ترسیدند. آنها به مرده ها هم شلیک می‌ کردند.
در واپسین غروب تهمتن، در زیر هشت، جز چند شکنجه گر و بازجو و سطل ‌های پر از باندهای خونین هیچ‌ کس نمانده بود. واپسین غروب انسان تراز نو روزگار ما رفیق رحمان هاتفی به پایان رسیده بود.

پی نوشت

از شعر انسان تراز نو، حیدر مهرگان *
[۱] یاد آر ز شمع کشته...، دکتر صدرالدین الهی، سایت صدای مردم
[۲] شهیدان توده‌ای، جلد دو، ۱۲ مرداد ۱۳۸۷
[۳] نامه مردم
[۴] یادآر زِ شمع کشته...،همانجا
[۵] یادمانده ها، نصرت نوح، ص ۴۵۰
[۶] اسناد و دیدگاه ‌ها، ص ۹۰۱
[۷] نوید، ش ۴۴، ۱۸ شهریور ۱۳۵۷
[۸] اسناد و دیدگاه ‌ها، ص ۹۱۰
[۹ و ۱۰] همانجا
[۱۱] همانجا، ص ۱۸۹
[۱۲] همانجا، ص ۲۱
[۱۳] همان جا، ص ۲۶
[۱۴ و ۱۵] روزنامه کیهان، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۰
[۱۶] دیدار با آرش، ص ۷
[۱۷] همانجا، ص ۳۶
[۱۸و ۱۹] اکتبر و ضد اکتبر، ص ۳۹
[۲۰ و ۲۱] حماسه گلسرخی
[۲۲] از چکامه پاسخ قزاق به سلطان کنستان تینیه

به نقل از نامه مردم، شماره 878، 4 مهر ماه 1390







نامه مردم“ در غرفه های جشن های احزاب برادر


غرفه ”نامه مردم“ در فستیوال ”اومانیته“

غرفۀ نامۀ مردم ارگان مرکزی حزبمان در جشن بزرگ ”ندای مردم“ در اتریش

غرفه ”نامه مردم“ در قلبِ فستیوال ”آوانته“ - پیام رسای هفتادمین سالگرد بنیاد گذاری حزب توده ایران در پرتغال


غرفه ”نامه مردم“ در فستیوال ”اومانیته“
صحنه پرشور سرایش دوباره سرود: ”ای شمایان اتحاد خلق را آوا کنید!“

* غرفه ”نامه مردم“ امسال هم مرکز بحث های خلاق و اتحاد طلبانه صد ها علاقه مند به سیاست ها، موضع ها، و فعالیت های حزب توده ایران بود
* فعالان سیاسی و طرفداران جنبش مردمی، با حضور در غرفه، با مسئولان حزبی در رابطه با سمت و سوی مبارزات اعتراضی مردم، و ضرورت همبستگی فعال با جنبش مردمی در داخل کشور، به بحث نشستند
* بازدید هیئت های نمایندگی حزب های برادر از غرفه ”نامه مردم“
* حضور هیئت های نمایندگی سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت، و سازمان اتحاد فدائیان، از غرفه ”نامه مردم“

با وجود هوای متغیر، پانصد هزار تن از جوانان، طرفداران نیروهای چپ، و ترقی خواهان فرانسه، در روزهای ۲۵ ـ ۲۷شهریور ماه، فعالانه در جشن سالانه روزنامه ”اومانیته“، روزنامه حزب کمونیست فرانسه، شرکت کردند. فستیوال مانند سالیان گذشته در پارک عظیم شهرک “کورنوو“ در حومه پاریس، پایتخت فرانسه، برگزار گردید. دهکده جهانی، محل غرفه های متعدد و رنگارنگ حزب ها و نیروهای سیاسی چپ و مترقی، در قلب پارک محل برگزاری فستیوال، صحنه تجلی زیبای همبستگی بین المللی بود. غرفه های ارگان های حزب ها از کوبای سوسیالیستی تا چین توده ای، از ویتنام قهرمان تا مبارزان الجزایر، از سنگال تا عراق، و از آلمان تا ایران، پیکره و نقش مبارزاتی خلق های جهان را به تصویر در آورده بودند. غرفه ”نامه مردم”، ارگان حزب توده ایران، در همسایگی فعالان چپ تونسی و روبه روی غرفه عظیم ونزوئلا، با پوستر ها و شعارهایی معرف مبارزه مردم میهن مان صحنه فعالیت خستگی ناپذیر فعالان و علاقه مندان حزب توده ایران بود. فعالان حزبی امسال همچنین با توزیع اعلامیه یی به زبان فرانسه، حاضران در فستیوال را با هفتاد سال مبارزه دشوار حزب توده ایران برای صلح، دموکراسی، آزادی، و عدالت اجتماعی، و همچنین با مشخصه ها و آماج های جنبش کنونی مردم زحمتکش میهن مان، آشنا کردند.
غرفه حزب توده ایران که با پلاکاردها، پوسترهای افشاگر در رابطه با رخدادهای کشور، شعار های اصلی حزب، و تصویر رهبران جنبش کمونیستی ایران تزئین شده بود، محل پذیرایی صدها هموطن ایرانی بود. از بازدید کنندگان با غذا های سنتی ایرانی و از جمله آش رشته و شله زرد و چای پذیرائی می شد. ده ها عضو و هوادار حزب در کنار پذیرائی از بازدید کنندگان، با ارائه نشریه ها و مطبوعات حزب به زبان های فارسی، فرانسه، و انگلیسی، آنان را در جریان تحلیل های حزب توده ایران درباره عمده ترین تحولات کشور می گذاشتند. میز نشریه های غرفه “نامه مردم“ ارائه کننده مطبوعات افشاگر به زبان های فارسی، فرانسوی و انگلیسی در رابطه با سیاست های رژیم و دولت کودتا، معرفی حزب توده ایران و تحلیل های آن در باره رخداد های کشور، بحران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همه جانبه رژیم، و ضرورت مبارزه متحد به منظور تغییرات پایه ای در کشور بود. به مدت سه روز غرفه “نامه مردم“ محل بحث های سازنده و اتحاد طلبانه صد ها علاقه مند به سیاست ها، موضع ها، و فعالیت های حزب توده ایران بود. امسال غرفه “نامه مردم“ شاهد صحنه امید بخش سرایش دوباره سرود: ”ای شمایان اتحاد خلق را آوا کنید!“ بود. فعالان سیاسی و طرفداران جنبش مردمی ساکن در فرانسه و یا برخی گردشگران ایرانی در پاریس، با بحث و تبادل نظر با مسئولان حزبی در رابطه با سمت و سوی مبارزات اعتراضی مردم و ضرورت همبستگی فعال با جنبش مردمی در داخل کشور، در غرفه جو بسیار مطلوبی را به وجود آورده بود.
هیئت های نمایندگی سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت، و سازمان اتحاد فدائیان، نیز از غرفه “نامه مردم“ بازدید کردند، و با رفقای مسئول غرفه در رابطه با تحولات کشور گفتگو کردند.
در طول مدت برگزاری فستیوال، هیئت نمایندگی حزب توده ایران با بیش از ۲۰ هیئت نمایندگی حزب های کمونیست و چپ حاضر در فستیوال، از جمله رفیق ” پاتریک لوهیاریک“، سردبیر روزنامه “اومانیته“، و رفیق ”ژاک فتح“، مسئول روابط بین المللی حزب کمونیست فرانسه، دیدار و درباره تحولات جاری میهن و ضرورت گسترش همبستگی با جنبش اعتراضی و حق طلبانه مردم ایران، تبادل نظر کرد. امسال هم به همه هیئت های نمایندگی حزب های برادر حاضر در فستیوال، پوشه یی دربردارنده آخرین نشریه های توضیحی حزب توده ایران به زبان های فرانسه و انگلیسی تقدیم شد.
بحران بی سابقه اقتصادهای سرمایه داری، شرایط وخامت آمیز اجتماعی- اقتصادی در فرانسه در سال های اخیر، جنبش های دموکراتیک و آزادی خواهی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، و کوشش کشورهای سرمایه داری برای مهارِ سمت و سو و شعارهای این جنبش ها، از عمده ترین موضوع های گفت وگو در مناظره ها، بحث ها، و سمینارها در طول سه روز فستیوال بود. کارزار موفق حزب کمونیست فرانسه در حمایت از امر مبرم خلق فلسطین به منظور ایجاد کشور مستقل فلسطین و شناخته شدن آن از سوی سازمان ملل متحد، جای برجسته ای در همه عرصه های تبلیغاتی فستیوال امسال داشت. فعالیت غرفه های عظیم کشورهای سوسیالیستی و مترقی و از جمله کوبا، چین، ویتنام، ونزوئلا، و بولیوی، که با غذا های ملی و موسیقی و ارائه اطلاعات متنوع از بازدید کنندگان پذیرایی می کردند، نمایشگر مبارزه تحسین برانگیز خلق های این کشورها در ادامه راه ساختمان جامعه یی برتر و عالی تر بود.
مضمون اصلی امسالِ فستیوال ”اومانیته“، ”مبارزه برای صلح، مخالفت با نظامی گری و جنگ، و کوشش برای بنای جهانی عادلانه تر“ بود. رهبران حزب کمونیست فرانسه و سردبیر اومانیته، در سخنرانی ها و بیانیه های خود در طول فستیوال، بر ضرورت ایجاد و توسعه یک جبهه چپِ متحد به منظور مبارزه در راه: حقوق بشر، صلح، و عدالت اجتماعی، تاکید می ورزیدند.
مراسم افتتاحیه رسمی فستیوال در صبح روز ۲۵ شهریورماه، با سخنرانی ”پاتریک لوهیاریک“، سردبیر روزنامه اومانیته و نماینده پارلمان اروپا، در ”دهکده جهانی“، در قلب پارک محل برگزاری فستیوال اومانیته، در حضور گروهی ازدولت مردان، روزنامه نگاران، و نمایندگان سازمان های سیاسی مترفی جهان، برگزار شد. رفیق پاتریک پس ازخوش آمد گوئی به حاضران در“دهکده جهانی“ که از سراسرجهان آمده بودند، تصویری دقیق و همه جانبه از اوضاع جهان و مبارزات رو به اعتلای خلق ها با سرمایه داری ارائه کرد، که جستارهائی از آن را در زیر می آوریم:”سپاس و تشکر از آنان که برای ساختن این مکان، این تجلی گاه امید و مبارزه خلق ها و ترقی خواهان سراسرجهان، ماه ها کارکرده اند. کار کردند برای آنان که تصمیم گرفته اند تا سرنوشت خویش را خود به دست گیرند، چه آنان که دیگر انقیاد، سلطه گری، فساد و تباهی ، استبداد و خصوصی سازی ها را تحمل نمی کنند ، در زمانی که اقلیتی توانگر با سفته بازی در بازارهای بورس پروار و پروارترمی شوند. آری دراین لحظه، در سراسرجهان، در برابر یک بحران عمومی کامل سرمایه داری مالی جهانی، خلق ها برای خواست عدالت، برابری، دموکراسی، آزادی، و برای برادرانه با هم بودن، برای جهان مشترک و هم بسته، نه جهانی با رقابت های از هم گسیخته، جهانی که برای خشنودیِ بهره مندان بزرگ مالی عالم، ساخته و پرداخته شده است. از سانتیاگو تا آتن، از تونس تا قاهره، از رم تا لیسبون، ازدمشق تا تل آویو، از لندن تا پایتخت های آفریقائی، خواست نیرومندی برای دگرگون سازی، توفانی از عصیان همه جا، کوی ها و برزن ها، مدرسه ها و کارخانه ها و کشت زارها، را فراگرفته است. درچله زمستان از“بهار“ عرب سخن گفته شد. ولی امسال ”بهار“ خیلی طولانی بود. زیرا نبرد برای عدالت و دموکراسی، نبرد برای شرافت انسانی، آزادی، و حاکمیت خلقی، راهی است طولانی و گاه پرسنگلاخ. سخن کوتاه آنکه، انقلاب و دگرگونی نمی تواند خارج از مسیر و عمل خودِ توده ها باشد. دوستان تونسی و مصری و همه خلق های دیگر می توانند مطمئن باشند که ما همواره در کنار آنان خواهیم بود.“ درجایی دیگر، رفیق به مسئله دردناک مهاجران پرداخت که “از سر استیصال و برای یافتن کار و لقمه یی نان، جان خود را از دست می دهند.“ و با این کلمات پرسوز، خشم و درد خود را این گونه بیان کرد: ”ننگ و نفرت برآن اروپائی که با این زنان، این مردان، و این کودکان مُثله شده، ریشه کن شده، گریزان از مشقت و از فلاکت، به سوی کشورهائی که به تصورشان حقوق شان محترم شمرده خواهد شد روی می آورند و چون به اینجا می رسند در مقا بل شان جز“نیمه معاشی“ همراه با زندگی یی مخفیانه از ترس توقیف شدن، بی هیچ مُفری و بی هیچ امیدی، روزگارمی گذرانند. ” و در جای دیگر گفت:“ امید می تواند همچنین از رام الله و از غزه برخیزد. فلسطینِ مستعمره شده... سرانجام امروز می تواند صدونودمین دولت سازمان ملل متحد باشد...این عین عدالت است. دولت اسرائیل سالیان دراز موجود است. وزشِ آزادی، دموکراسی، حقوق بین المللی، فقط به بن علی، مبارک، قذافی، و یا بشارالاسد، محدود نمی شود. این امرباید به گردانندگان ما فوق ارتجاعی اسرائیلی هم تحمیل شود. به آنان که آپارتاید برپا داشته اند، خانه ها را در بیت المقدس شرقی خراب کرده اند، و شناسنامه کودکان این شهر را ضبط کرده اند و ضبط می کنند، آنان که غزه را بمباران می کنند و آن را به زندان بیش از یک میلیون فلسطینی مبدل کرده اند، آنان که منابع آب و زمین های مرغوب فلسطینیان را ویران می سازند، آنان که حدود ۹هزار فلسطینی از جمله بسیاری از نمایندگان مجلس و در رأس آنان “مروان برقوتی“ را زندانی کردند. آری ازاین جشن، فریاد عدالت خواهانه خود را در سراسر جهان به گوش همگان برسانیم... توفان طغیان سراسر عالم را در می نوردد و تمامی سیستم سرمایه داری را زیر سئوال می برد. این سیستمی است جنایت کارانه که هر پنج ثانیه یک کودک کمتر از پنج سال را به کام مرگ می فرستد. سردبیر “اومانیته“ به طور کامل و جامع فجایع و جنایت های سرمایه داری نولیرال را در پیکره سیستمی ضد انسانی به تصویر کشید. سرانجام، درباره سیاست جنگ طلبانه سرمایه داری، صرفِ هزینه های سرسام آور برای تسلیحات سخن گفت، و تاکید کرد: “جنبش صلح حق دارد که در خواست می کند تا ده سال دیگر هزینه های نظامی و تسلیحاتی باید به نصف تقلیل یابد.“

غرفۀ نامۀ مردم ارگان مرکزی حزبمان در جشن بزرگ ”ندای مردم“ در اتریش

جشن ندای مردم، جشن نشریۀ حزب کمونیست اتریش امسال برای65 مین بار در پارک پراتر شهر وین، در روز های 3 و 4 سپتامبر برگزار گردید. هر بار ده ها هزار نفر از این جشن که هر ساله در هوای آزاد برگزار می گردد بازدید می کنند. این جشن هر ساله تحت شعار ویژه ای برگزار می گردد. امسال ”همبستگی را زندگی کن“ شعار کانونی جشن ندای مردم بود.
هواداران حزب در اتریش امسال نیزهمانند هر سال در این جشن بزرگ شرکت نمودند و به برپایی غرفۀ نامۀ مردم ارگان مرکزی حزبمان مبادرت ورزیدند. در این جشن، امسال نیز نمایندگانی از جنبش جهانی کمونیستی و احزاب پیشرو جهان شرکت داشتند که از جمله می توان از نمایندگانی از آمریکای لاتین همانند کوبا و کلمبیا، اروپا همانند حزب چپ آلمان و یا احزابی همانند حزب کمونیست عراق و حزب کمونیست کردستان عراق نام برد. دیگر حزب ایرانی شرکت کننده در این جشن حزب دمکرات کردستان بود.
در این دو روز سد ها (صدها) نفر، از غرفۀ حزب ما بازدید نمودند ودرخلال بحث ها و گفتگوهای دوستانه با رفقای ما با نظرات حزب پیرامون مسائل ایران و جهان آشنا گردیدند. در روز نخست جشن دو سخنگوی مرکزی حزب کمونیست اتریش رفقا ملینا کراوس و میرکو مسنر با حضور در غرفۀ حزب با رفقای ما به بحث و گفتگو پیرامون رویدادها و تحولات سیاسی میهنمان پرداختند. در این دو روز سد ها اعلامیه به زبان فارسی و آلمانی پیرامون شرایط حساس کشورمان و در جهت آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و همچنین بمناسبت 23 مین سالگرد فاجعۀ ملی در میان بازدید کنندگان پخش شد. در این جشن چادرهای حزب با شعارهایی در جهت اتحاد نیروهای سیاسی و بویژه در جهت آزادی زندانیان سیاسی به آلمانی و فارسی تزئین شده بودند. ”هفتادمین سالگرد بنیادگذاری حزب تودۀ ایران فرخنده باد“ شعار دیگرغرفۀ حزب بود. میز کتاب حزب همانند همیشه توجه بازدید کنندگان ایرانی و خارجی را به خود جلب می کرد. چرا که عرضه این همه کتاب و نشریه از حزبی که ارتجاع ”ریشه کن شده اش“ می پندارد براستی که ستودنی و شگفتی آور است.
امسال نیز همانند سالهای گذشته در این دو روز دهها تن ازهم میهنمان با دیدگاه ها و عقاید مختلف و گرایشات گوناگون سیاسی با حضور در چهار چادر حزب به بحث و گفتگوپیرامون تحولات و اوضاع سیاسی درایران و همچنین مسائل جهانی پرداختند. امسال نیز چادر های حزب ما به مکان و فضایی صمیمی جهت بحث و گفتگوی دوستانۀ ایرانیان بدل گشته بود.
غرفه ”نامه مردم“ در قلبِ فستیوال ”آوانته“ - پیام رسای هفتادمین سالگرد بنیاد گذاری حزب توده ایران در پرتغال

* حضور، و خوش آمد تعدادی از ایرانی های ساکن پرتغال در غرفه حزب توده ایران، از نکته های جالب توجه فعالیت های امسال بود.
* امسال هر کسی که به دهکده جهانی می آمد، با مجموعه یی از اوراق و نشریه های افشاگر که از سوی حزب توده ایران به زبان های انگلیسی و پرتغالی منتشر شده بودند در دست، و مصمم به نمایش همبستگی فعال با مردم ایران، فستیوال را ترک می کرد.
*در ملاقات و گفتگو با رفقای نماینده حزب های برادر از فدراسیون روسیه، ونزوئلا، هندوستان، و فلسطین تحولات ایران و شعارهای مبارزاتی جنبش مردمی مورد توجه قرار گرفت.
به دعوت رهبری حزب کمونیست پرتغال، و با همکاری همه جانبه رفقای پرتغالی، برای چهارمین سال متوالی غرفه ”نامه مردم“ در قلب پارک محل برگزاری فستیوال ”آوانته“ در شهر کارگری ”سشیال“ در حومه لیسبون، پایتخت پرتغال، به صحنه تجلی همبستگی رزم جویانه هزاران تن از زحمتکشان و نیروهای مترقی پرتغالی با مردم میهن مان تبدیل شد. غرفه ”نامه مردم“ در دهکده جهانی، همچون سال های گذشته، مرکز بحث و گفتگو در رابطه با تحولات میهن ما و همچنین منطقه خاورمیانه بود. ۳۰ غرفه متعلق به حزب های کمونیست، چپ، و جنبش های آزادی بخش از سراسر جهان، از چین و ویتنام گرفته تا صحرای غربی و فلسطین، سی و پنجمین فستیوال ”آوانته“ را به صحنه همبستگی خلق ها تبدیل کرده بود. هیئت های نمایندگی ۶۸ حزب کمونیست و کارگری جهان در فستیوال حضور داشتند.
غرفه ”نامه مردم“ در فستیوال ”آوانته“، امسال با مضمون اصلی هفتاد سال مبارزه حزب توده ایران برای صلح، آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر سازمان داده شده بود. پرچم ویژه هفتادمین سالگرد حزب، همراه با تصویرهای مارکس، لنین و انگلس، رهبران جنبش کمونیستی جهان، و همچنین تصویرهای پنج نسل از جان باختگان جنبش کمونیستی میهن مان، از حیدرعمواوغلی و ارانی گرفته تا روزبه، تیزابی، سیمین مدرس، و حیدر مهرگان، به غرفه جذابیت ویژه ای داده بود. ده ها پوسترتبلیغاتی که هر کدام گویای گوشه یی از زندگی و مبارزه مردم میهن مان و حزب توده ایران بود، واقعیت های زندگی در ایران را در شرایط حاکمیت رژیم ”ولایت فقیه“ به روشنی تصویر می کرد.
غرفه امسال حزب برای آگاهی بخشیدن به مردم و نیروهای سیاسی چپ پرتغال، بولتن ”توده نیوز، ویژه فستیوال“ به زبان انگلیسی را که در بردارنده تحلیل های ارائه شده در ”نامه مردم“، ارگان مرکزی حزب توده ایران، در ماه های اخیر، و موضع گیری های رسمی حزب بوده است، در اختیار دیدار کنندگان قرار می داد. امسال هم با تدارک قبلی و با یاری حزب کمونیست پرتغال، هزاران نسخه از یک اعلامیه دو صفحه ایِ توضیحی به زبان پرتغالی، که در رابطه با تاریخ هفتاد سال مبارزه حزب برای دموکراسی، آزادی و سوسیالیسم تهیه شده بود، بین شرکت کنندگان فستیوال توزیع شد. این اعلامیه همچنین دربردارنده تحلیل حزب در باره تحولات سال های اخیر و به ویژه ماهیت سیاست های دولت کودتا و ضرورت گسترش همبستگی بین المللی با مبارزات مردم ایران بود. با هماهنگی با ”کمیته دفاع از حقوق مردم ایران“ (کودیر)، ۵۰۰ نسخه از آخرین شماره نشریه ”ایران امروز“ ( iran today) که عمده مقاله های آن در رابطه با مبارزه برای حقوق و آزادی های دموکراتیک در ایران است، در غرفه ارائه و در اختیار علاقه مندان به دنبال کردن تحولات در ایران، قرار گرفت. زیبا ترین جنبه فعالیت های غرفه، سازمان دهیِ کمک مداوم و نوبتیِ گروهی از رفقای حزب کمونیست پرتغال، در تمامی طول فستیوال، در اداره غرفه و کمک به پخش اعلامیه ها و ارائه توضیح و تحلیل به دیدار کنندگان بود.
فستیوال در روز جمعه ۱۱شهریورماه (۲سپتامبر) با سخنرانی رفیق ”جرنیمو دو سوسا“، دبیرکل حزب کمونیست پرتغال، و سردبیر نشریه ”آوانته“ افتتاح گردید. فستیوال“آوانته“ در پارک عظیمی در حومه لیسبون که متعلق به حزب است، برگزار می شود. حزب کمونیست پرتغال در سال ۱۹۹۰ با تائید رهبر فقید حزب، رفیق آلوارو کونیال، به منظور غلبه بر مشکلات متعددی که هرساله بر سر راه برگزاری فستیوال ایجاد می شد، تصمیم به خرید پارک کنونی و ایجاد ساختار های ضرور گرفت. محوطه برگزاری فستیوال، به همت هزاران عضو و هوادار داوطلب حزب، در طول این سال ها صاحب تأسیسات رفاهی و عملی، از جمله ساختمان های اداری و مدرسه حزبی شده است.
در روز های شنبه و یکشنبه بیش از صد هزار نفر در این فستیوال بزرگ و موفق شرکت داشتند. در مراسم با شکوه پایانی فستیوال ”آوانته“، که با حضور هیئت های نمایندگی حزب های کمونیستی و کارگری در کنار اعضای کمیته مرکزی حزب برادر در جایگاه ویژه، و شرکت ده ها هزار عضو و هوادار حزب برگزار شد، رفیق ”جرنیمو دو سوسا“، در سخنرانی مفصلی، به تشریح شرایط بین المللی، داخلی، و مبارزه حزب کمونیست پرتغال پرداخت. او به ویژه در رابطه با بحران حاد اقتصادی کنونی که هر سال عمق بیشتر و ابعاد وسیع تری به خود می گیرد، و همچنین در باره تهدیدهایی که نظامی گری امپریالیسم متوجه صلح جهانی ساخته است، نکته هایی را افشا کرد، و عزمِ حزب کمونیست پرتغال به سازمان دهیِ توده ای مبارزه مردم و زحمتکشان کشور را اعلام داشت. در طول مدت فستیوال، هیئت نمایندگی حزب ما با نمایندگان حزب های کمونیست و کارگری کشور های مختلف جهان از جمله: هندوستان، برزیل، ونزوئلا، قبرس، شیلی، سوئیس، ترکیه، فدراسیون روسیه، آلمان، انگلستان، فلسطین، ملاقات و در رابطه با تحولات جاری کشور و منطقه تبادل نظر کرد. رفیق نماینده حزب کمونیست هندوستان، در سخنان خود، به واپسین روزهای حکومت شاه و مبارزات دانشجویان ایرانی در هندوستان برای افشای رژیم دست نشانده امپریالیسم در کشورمان و همکاری نزدیک خود با رفقای جوان و دانشجوی توده ای ساکن هندوستان در آن روزها، اشاره کرد.
نماینده کمیته مرکزی حزب مان همچنین دیداری رسمی با رهبری حزب برادر در حاشیه فستیوال داشت، که در جریان آن تحولات اخیر کشور، شرایط و موقعیت جنبش اعتراضی، تحلیل حزب از ماهیت سیاست های رژیم و دولت کودتا، و ضرورت حفظ و گسترش جنبش همبستگی بین المللی با مردم ایران، مورد بحث و توجه قرار گرفت. رهبری حزب کمونیست پرتغال از حضور هیئت حزب توده ایران در فستیوال و برپائی غرفه ”نامه مردم“ تشکر کرد، و اهمیت حضور در فستیوال آوانته و ارائه اطلاعات و روشنگری در باره تحولات ایران را مورد تاکید قرار داد.

به نقل از نامه مردم، شماره 878، 4 مهر ماه 1390







ماهی از سَر گَنده گردد نی ز دُم


اگر زباغِ رعیت مَلِک خورد سیبی
بر آورند غلامانِ او درخت از بیخ
شاید در تاریخِ مجلس های فرمایشیِ معمول در کشورما، به ندرت مشاهده شود که این نهاد به اصطلاح قانون گذار و ناظر، مانند مجلس کنونی به دست خود مصوبه هایی را مستقیما برخلاف وظایف بدیهی اش در قبال مردم تصویب کند، و از خود عملا سلب مسئولیت کند. مجلس شورای اسلامیِ بی خاصیت و دست نشانده، به همراه رئیس بر گمارده آن: لاریجانی، از یک سال پیش قوانینی را به تصویب رسانده است که اساسا هر گونه تحقیق و تفحص از نهاد های زیر نظر رهبری را از طرف ”خانه ملت“ و دیگر نهاد ها منع می کند. البته نهاد های زیر نظر رهبری بی شمارند، و آن طوری که علی خامنه ای در یکی از آخرین سخنرانی هایش به دفاع و تشریح نقش ولایت مطلقه فقیه یادآوری کرد، قدرت مطلق این ”نماینده خدا“ تمام عرصه ها را شامل می شود. نگاهی گذرا به درجه نفوذ ولی وفقیه و بیت او بر نهاد ها و نقطه های تمرکز سرمایه های کلان، نشان می دهد که نحوه اداره آن ها سنگ بنا وسر نخ بسیاری از مورد های فساد اقتصادی و وغارت گری های بی حساب و کتاب در کشورمان است.
نهادهای اقتصادی یی مانند بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید، کمیته امداد، ستاد فرمان هشت ماده ای امام، آستان قدس رضوی وشرکت های مالی متعدد آن، از جمله مرکزهای سرمایه هایی اند که بیت ولی فقیه و بوروکراسی فاسد در آن ها لانه کرده اند. روند شکل گیری تسلط اقتصادی – سیاسی این بورکراسی فاسد در ”بنیاد مستعضفان“، نمونه بارزی ست که مشابه آن را در دیگر ارگان های زیر نظارت ولی فقیه می توان دید. هسته اصلی ومرکزی این بنیاد، که به دستور آیت الله خمینی تشکیل شد، همان “بنیاد پهلوی” سابق است که بعداً ملحقات دیگری به آن اضافه شد. یکی از اولین مدیران این بنیاد، محسن رفیق دوست بود که در اوایل انقلاب مظنون به قتل چند تن از رهبران ترکمن بود. برادر او، مرتضی رفیق دوست، اولین اختلاس بزرگ صد و بیست میلیارد تومانی را در بانک صادرات کلید زد، و پس از گذراندن مدتی در زندان، مورد عفو خامنه ای قرار گرفت. رئیس کنونی “بنیاد مستعضفان“، محمد فروزنده، از فرماندهان سابق سپاه پاسداران است. او مدتی پیش اعلام کرده بود که، بنیاد قصد دارد بعضی از مراکز اقتصادی ضرر دهنده آن را به فروش رساند ودر زمینه های پر سود فعالیت کند. “بنیاد مستعضفان“ هیچ گاه بیلان و آماری از فعالیت های خود منتشر نمی کند، و مشخص نیست که سرمایه در گردش آن چقدر است، درحالی که گردانندگان این بنیاد آن را یکی از غول های اقتصادی خاور میانه اعلام کرده اند. فهرست موسسه های متعلق به “بنیاد مستعضفان“، که در سال گذشته از سوی رسانه ها منتشر شد، به قرار زیر است: آزاد راه تهران شمال - نفت بهران- گوشت ایران – سینا کاشی – چینی ایران- عمران ومسکن خوزستان – ایران تایر – چوب شمال – ایران چوب - بهنوش ایران – دوغ آبعلی – زمزم ایران مشتمل بر سیزده کار خانه بزرگ نوشابه سازی – قند شازند – قند قزوین – قند شیروان واصفهان – انرژی گستر پارس –در حوزه اکتشفات نفت وحفاری: پتروخزر- تات نفت - صنایع برق وانرژی صبا - در زمینه مسکن و برج سازی: آتی ساز تهران – مهستان – ونک پارک – شهر قدس – سامان ایران، و جز این ها - حمل ونقل: کشتیرانی بنیاد مستعضفان – راه آهن شرقی – بنیاد بارانداز- ۹۰ سالن سینما وتعدادی بیمارستان – موسسه تجارت ایران - بانک وبیمه سینا – هتل آزادی تهران – هتل استقلال تهران – هتل های کوثر تهران واصفهان و صفائیه یزد – هتل عالی قاپو. این فهرست نمودار سرمایه کلان زیر دست علی خامنه ای و بیت او است که بدون پاسخ گویی در چند و چون آن به مردم، اداره می شوند. البته فعالیت های “بنیاد پهلوی“ نیز دررژیم گذشته یکی از پایه های نفوذ اقتصادی دربار بود. “بنیاد پهلوی“ نیز بدون کوچک ترین الزامی به پاسخ گویی، وسیله یی بود درراستای رشوه دادن، فاسد سازی و خریدن افراد وشخصیت های اجتماعی وپرورش مداحان و مواجب بگیران. با در نظر داشتن زمینه تاریخی و نحوه تمرکز سرمایه های کلان در کشورمان، وجود اختلاس ها و دزدی های با رقم های نجومی در بانک های رژیم ولایی تعجب آور نیست. هر دو رژیم استبدادی ایران منشأ ترویج فساد مادی ساختاری، و مشوق فعالیت های انگلی بدون ارزش افزایی، و جایگزینی روابط با ضوابط، بوده اند. این فرایند ضد اجتماعی در هردو رژیم از بالا به پایین بود وهست و به نوبه خود در سطح اقتصاد خُرد و روابط اجتماعی، تاثیر بسیار منفی یی داشت و دارد. حس عدم اعتماد به هر کس و هر چیزی، ایجاد ذهنیت قانون گریزی و ثروت اندوزی در کوتاه مدت و به هر طریق و وسیله، از جمله پیامدهای فساد ساختاری برآمده از درون این دو رژیم بوده است. این روند فاسد سازی شئون مادی جامعه در چارچوب رژیم ولایی با تمرکز دائمی سرمایه های کلان انگلی، به موازات سوءِ استفاده بی شرمانه روبنای سیاسی از باورهای مذهبی توده ها، تا کنون در ابعاد گوناگون شدت پیدا کرده است.
خامنه ای و بورژوازی بوروکراتیک بغایت فاسد بیت رهبری و دولت کودتایی احمدی نژاد، در رقابت با یگدیگر، خود را پاک دست ترین شخصیت و دولت تاریخ ایران جا می زنند. درحالی که از پچ پچ توی صف نانوایی تا صحبت های درگوشی دراتوبوس و تاکسی، همه جا در بین قشرهای اجتماعی گونه گون، این گونه تُرَهات و خود ستایی ها تنها مایه تمسخر و نفرت اکثریت مردم است. البته این تمسخر نفرت آلود، خنده تلخ وگزنده ای است که سرانجام به خشمی بنیان کن تبدیل خواهد شد، از نوع خشم کارگر و کارمندی که ماه ها حقوق خود را دریافت نمی کند، خشم میلیون ها جوان بیکار و انبوه تحصیل کرده هایی که هیچ گونه روشنایی در افق آینده خود نمی بینند، خشم زنان ومردان جوانی که برای دریافت یک میلیون تومان وام ازدواج ازاین بانک به آن بانک آواره وسراسیمه مراجعه می کنند وباید دو کارمند دولتی را بیابند و به عنوان ضامن خود معرفی کنند. مردم به خوبی تشخیص داده اند که چگونه اختلاس اعتباریِ ۳۰۰۰ میلیارد تومانی با پشتیبانی بالاترین مقامات دولتی انجام شده است. مردم می بینند که در چارچوب برنامه خصوصی سازی و تغییر اصل ۴۴ قانون اساسی با پشتیبانی ”رهبر“ چگونه قهرمانان “کار آفرینی” یی مانند امیر منصورآریا و شرکت های زیر نظارت سپاه، به آسانی با کسب وام از بانک های دولتی می توانند کارخانه ها و اموال عمومی متعلق به مردم را به سهولت و با بهایی ارزان بخرند. مردم تبلیغات کر کننده رژیم در باره گزارش تحسین آمیز خرداد ماه “صندوق بین المللی پول” در پشتیبانی از برنامه اقتصادیِ ریاضتیِ دولت کودتا و حمایت بی دریغ این “صندوق“ از خصوصی سازی ها را به یاد دارند. این همان گزارشی است که آگاهانه و به منظور تطهیر فساد سرمایه های مالی در کشورمان متذکر می شود: “ ایران با داشتن بخش بانکداری نسبتاً قوی و بازارهای مالی درحال رشد، بزرگترین بخش مالی اسلامی جهان را در اختیار دارد.”
یکی از دلیل های نزاع جناح های حکومتی، وجود جَرگه سالارانی(اولیگارشی یی) است که به برکت دولت احمدی نژاد وبه یُمن درآمد های عظیم نفت، سریعاً به طیف ممتاز و پر قدرت سرمایه داران اداری(بوروکراتیک) تبد یل شده اند، و دیگر جناح های حکومتی را به مبارزه می طلبند. آن ها در کنار قدرت و تسلط اقتصادی انحصاری خود، حالا با حزب سازی وایجاد جریان های سیاسی در پی توسعه و تثبیت قدرت سیاسی خودند. این روند معمول تمرکز و تثبیت سرمایه های خصوصی غول پیکر است، که در کشور ما نیز به موازات دست اندازی به اموال عمومی از راه خصوصی سازی (با دست آویز کار آفرینی، و انواع و اقسام شارلاتانیسم اقتصادی) به یک جنگ قدرت تمام عیار در روبنای سیاسی کشور دامن می زنند. رشوه دادن و رشوه گرفتن، فساد اقتصادی، اختلاس ها و افشاء شدن های نوبتی آن ها، از ابزار رایج در رقابت و جنگ قدرت بین طبقات و قشر های فوقانی نظام سرمایه داری است. خدعه گری های مذهبی – خرافی، و دعوت به پاک دامنی و بحث های ذهنی در باره معنویات، رنگ و لعاب محلی مرسوم این مبارزه اقتصادی - سیاسی در رژیم ولایی است.
اکثریت مردم کشور ما بر پایه اسناد و تجربه زندگی به خوبی می دانند که کنسرسیوم ها و موسسه های اقتصادی وابسته به سپاه پاسداران پشت دامن ولی فقیه و به نام حفاظت از اسلام با کمک دولت کودتا کشورمان را غارت می کنند. این ها نهاد هایی اند که در پشت آن ها سرکوب عریان، آدم کشی، آدم دزدی، تجاوز به عنف و شکنجه به عنوان خط دفاع از قدرت سیاسی – اقتصادی عمل می کند. همین طورمردم به نقش مخرب کلان سرمایه داری تجاری و عملکرد انگلی آن در به تباهی کشاندن تولید ملی به خوبی واقفند. نمایندگان این بورژوازی واپس گرا و ضد ملی در اتاق بازرگانی و مجلس مانند برادران عسگر اولادی، لاریجانی ها و باهنرها، و انبار لویی ها از چهره های منفور در سطح جامعه اند. روابط سیاسی قدرتمند و پیوند دیرینه سرمایه داری تجاری - سنتی با روحانیان مرتجع، و ثروت های نجومی آنان، با خشم مردم روبه رومی شود. واضح است که خامنه ای و تمام جناح های حکومتی، از جمله احمدی نژاد، در مقابل مردم عنصرهایی آبرو باخته اند. درافکارعمومی، این جنگ قدرت و افشاء شدن اختلاس ها وجز این ها، مانند دیگی است که مدام می جوشد و کف می کند و هرروز آشغال بیشتری از آن بیرون ریخته می شود. برخی از تحلیل گران، درجه بالای فساد مادی و پیامدهای اجتماعی – اقتصادی آن را، به روانکاوی جامعه – فرد و مبانی مبهمی مانند ذهنیت و خصلت و رفتار ”ما ایرانی ها“ نسبت می دهند و منحصرمی کنند. آنان حتی به این نتیجه می رسند که ریشه فساد در درون جامعه است. برخی مانند سعید لیلاز، در چاره جویی به منظور جلوگیری از فساد مالی و اختلاس ها از دستگاه دیکتاتوری ولایی خواستار سمت گیری هر چه بیشتر به سوی ”اقتصاد بازار“ است، و می گوید: ”رقابت واقعی را به صحنه طرح های اجرایی کشور باز گردانند[!]“ (روزنامه شرق، ۲۸ شهریورماه). باید اشاره کنیم که، در کشورهای پیشرفته غرب، الگوی مبتنی بر ”اقتصاد بازار“ مورد نظر لیلاز، از نظر اخلاقی و مادی کاملا ورشکسته است. آقای لیلاز مفید است توضیح دهند که، چرا در آمریکا و انگلستان که محور اقتصادی آن ها ”بازار آزاد“ و ”رقابت واقعی“ است، دائما اختلاس های عظیمی مانند انران، مداف، بانک بی سس سی آی و جز این ها، روی می دهند؟ در دو دهه گذشته، سرمایه داری جهانی، با تسلط انحصاری سرمایه های مالی غول پیکرِ خصوصی و رشد سرطانی فعالیت های غیر تولیدی دلالی بانک ها، مستقیما منشأ شدت گرفتن اختلاس های ده ها میلیارد دلاری و نقض مولفه های آزادی و دموکراسی بوده است. قابل توجه است که کشورمان نیز در طی این دو دهه گذشته، به برکت خصوصی سازی و سیاست تعدیل اقتصادی، نیز به وضوح همین فرایند گرایش و تمرکز انحصارگرایانه به سوی سرمایه های مالی غیر تولیدی و تشدید فساد مالی را به نمایش گذاشته است! وجود این اختلاس ها و اشاعه فرهنگ فساد مالی، غارت کلانِ اموال عمومی و رانت خواری، به طور مستقیم از گرایش به سمت سرمایه های مالیِ عظیم خصوصی و یا سرمایه های کلان غیر قابل نظارت برآمده است که سرانجام، در امتزاج با هرم قدرت سیاسی، خصلت ضد دموکراتیک و قانون شکنانه به خود می گیرند. این روند عام و قانون مند نظام سرمایه داری است، که از آن گریزی نیست. مسلما در هر جا بنا به درجه رشد زیر بنای اقتصادی و شرایط محلی و مختصات روبنای سیاسی، این فرایند رنگ و بوی خاصی به خود می گیرد. می توان بدرستی گفت که، در کشور ما و در عرصه جهانی، این فرمول ”اقتصاد بازار“ است که مولد فساد مالی بوده و به نفع ثروتمندان و بر خلاف منافع ملی و زحمتکشان عمل می کند.
وظیفه مهم فراروی نیروهای مبارز جنبش مردمی، بردن تحلیل ها و بحث های مشخصی به درون جامعه است. نمی توان بر اساس نظرات شخصی، گمانه زنی ها در مورد شخصیت های رژیم، تکیه بر مسائل ذهنی مبتنی بر روان شناسی های غیر مستند در مورد افراد، مبارزه سیاسی را سامان داد. همین طور الگوهای اقتصادی – اجتماعی مبتنی بر منافع سرمایه های خصوصی کلان و سوداگری که هم اکنون به برکت قدرت سپاه و خدعه های دینی درگلوی مردم کشورمان فشرده می شود، با مخالفت اکثریت مردم، یعنی قشرهای زحمتکش و خرده بورژوازی روبه رو خواهد گشت. درمقابل، نیروهای مبارز باید تضادهای بین جناح های حکومتی و رابطه آن ها با اختلاس ها و فساد ساختاری را بر اساس اقتصاد سیاسی رژیم ولایی و با زبانی ساده و مرتبط با زندگی زحمتکشان برای توده ها تشریح کنند. این امر مهم، مستلزم کار سیاسی - اجتماعی صبورانه، سازمان یافته، و اتحاد عمل نیروهای سیاسی بر اساس شعارهای مشخص است. مردم کشورمان از مصداق این مثل معروف که ”ماهی از سر گنده گردد“ به خوبی آگاه اند. انتظار آن ها از نیروهای مبارز، ارائه جایگزینی عملی و متناسب با شرایط موجود است که بتواند جبهه نیرومندی از قشرها و طبقه های اجتماعی را در مقابل دیکتاتوری حاکم و با هدف ایجاد تغییرات بنیادی اجتماعی – اقتصادی بسیج کند.

به نقل از نامه مردم، شماره 878، 4 مهر ماه 1390